دنیای تخیل

الان صبحه تو از خواب بیدار شدی و مثل همیشه انتظار داری از تخت بیای پایین و........ اما یهو میبینی تو اتاقت نیستی و توی یه جایی شبیهه به زندانی سعی میکنی فکر کنی و دنبال راه فرار باشی؟

چشمت به یه جایی میخوره یه سوراخ! خدا رو شکر میکنی که یک ماه پیش به حرف دوستت برای چاق شدن گوش نکردی و وارد سوراخ میشی اما یه خورده که میری احساس میکنی که سوراخ پشتت داره تنگ میشه به راه ادامه میدی؟

فرض کن به راهت ادامه دادی به جایی میرسی پر از خوراکی های خوشمزه اما نمی دونی این خوراکی ها از کجا اومدن از اونا میخوری؟

از اونا نمی خوری یکم جلو تر میری و یهو یه تابلو میبینی که روش نوشته اون خوراکی ها سمی بودن با خوشحالی به راهت ادامه میدی که یهو چشمات بسته میشه وقتی چشمات رو باز میکنی میبینی توی یه میدون نبردی و باید مبارزه کنی بعد از کبارزه تو برنده میشی اونا از تو میخوان که یه معجون حال بهم زن رو بخوری تا به خونه برگردی میخوری؟

تو اون معجون رو نخوردی به راهت ادامه میدی و بعد به دو در میرسی یکیش ناکجا اباده یکیش جهنم نا کجا اباد رو انتخاب میکنی؟

تو ناکجا اباد رو انتخاب میکنی وقتی میری میبینی شهر خودته و خوشحال ادامه میدی اما بعد میبینی شهر به تصرف گولینوانا ها در اومده ( گولینوانا ها موجودات وحشتناکی ان از زامبی هم بدترن) برای نجات شهر و شهروند ها تو باید از قله ی اسانا بالا بری و یه شی رو تکون بدی وقتی اون رو تکون بدی به طور شگفت انگیزی به اتاق خوابت با شرایط عادی برمیگردی از این قله صعود میکنی؟

تو از قله صعود میکنی در راه به یه مرغابی بر میخوری اون به تو هشدار میده که بالا نری و شهر رو همینجوری ول کنی درعوض اون بهت کلی خوراکی میده حرف مرغابی رو قبول میکنی؟

تو حرف مرغابی رو قبول نمیکنی و به راهت ادامه میدی به بالای قله میرسی و اون شی که یه لنگه کفشه رو میبینی و یه جایی که برای کفش هست که اون رو توش بزاری و این فاجعه تموم شه با اشتیاق جلو میری اما یهو یه تابلو توجهت رو جلب میکنه روی تابلو نوشته که ( اگر کفش اندازه ی پات باشه و اون رو پات کنی و توی قسمت مشخص شده بزاری این فاجعه تمومه ولی درغیر این صورت تمام جهان تحت تصرف این موجودات عجیب و غریب در میاد) به کفش یه نگاهی میندازی به نظر اندازه ی پات میاد اون رو پات میکنی؟

کفش رو پات میکنی و چشمات رو میبندی و کفش رو توی قسمت مشخص شده میزاری بنظرت زنده میمونی؟

چشمت رو باز میکنی میبینی که همش شبیه به یه خواب بوده به اطرافیان میگی اونا قبول نمیکنن اما تو واقعا میدونیکه این اتفاق افتاده و با اعتماد به نفس به زندگیت ادامه میدی ایا از تست خوشت اومد؟