
خوب بچه ها اومدم با قسمت ۳ توی این قسمت یک شخصیت جدید داریم
سلام بچه ها ببخشید اسلاید این پارت هم کمه ولی توی هر صفحه زیاد مینویسم خوب شروع میکنیم و بجای مرینت این رو میزارم🐞از زبان:🐞 وقتی بیدار شده بودم چند روز از روز که بیهوش شده بودم گذشته بود فکر کنم دو سه روزی گذشته بود دیدم روی یک تختم و لوکا هم کنار بود یک لحظه سرخ سرخ شدم می خواستم پاشم که فرار کنم که لوکا دستم رو کشید و پرتم کرد اونور تخت بعد هر چی تلاش کردم که فرار کنم نشد که نشد وقتی لوکا خوابش کامل شد دستم رو گرفت و پاشدیم و رفتیم مدرسه توی راه مدرسه واسم سوال بود که چرا لوکا من رو داره می بره مدرسه اخه اینجوری
بچه ها یادم نماید کجا بودیم ولی از جایی شروع میکنم که لوکا دست مرینت رو گرفت و می خواستن برن مدرسه از زبان 🐞: توی راه مدرسه واسم سوال بود که چرا لوکا داره من رو میبره مدرسه خوب اگه بریم اونجا الیا به من کمک میکنه که از دست لوکا نجات پیدا کنم خوب بچه ها توی اسلاید قبلی شاید نگفته بودم که موقعی که مرینت پاشد و دید که کنار لوکا هست سه روز قبلش بیهوش بود یعنی سه روز کامل مرینت بیهوش بود و الان ما فلش بک میزینیم به موقعی که ادرین و الیا رفته بودن خونه ی مرینت و دیدن که گم شده از زبان ادرین یا🐈 : داشتم به این فکر میکردم که ممکنه مرینت کجا باشه که صدای بوم اومد و من رفتم و تبدیل شدم موقعی که به شرور رسیدم لیدی باگ نبود و شروع کردم به جنگیدن با شرور
که یکدفعه استاد فو رو دیدم که بهم میگه بیا این معجزه گر گاو رو بگیر و بده به یکی از دوستات من هم رفتم معجزه گر رو گرفتم و رفتم مدرسه و دادم به ایوان بعدش که ایوان تبدیل شد رفتیم با شرور جنگیدیم و ایوان با قدرت مخصوصش که قدرت بازو بینهایت داشت مبایلی که اکوما رفته بود توش رو شکست و من هم با پنجه برنده اکوما رو پودر کردم و معجزگر رو از ایوان گرفتم و دادمش به استاد فو و رفتم خونمون و به ادرین تبدیل شدم
دزار کشیدم رو تختم و به اینکه چرا امروز لیدی باگ نیومد فکر کردم در زذهن ادرین: امروز هم لیدی باگ نیومد و هم مرینت گم شد خیلی عجیبه اها شاید مرینت لیدی باگ هست خیلی هم شبیه هم هستند ولی بازم مسعله ی مهم اینکه مرینت کجاست ؟؟ که یکدفعه چشمام تار شد بچه ها خوابش برد نگران نباشید خوب حالا مریم سه رو بعد موقعی که مرینت لوکا داشتن میرقتن مدرسه از زبان لوکا یا🐍:

از زبان🐍: من دست مرینت رو گرفتم که فرار نکنه و رفتم باهاش مدرسه رفتم و مرینت رو به یکجای مدرسه با تناب بستم و رفتم پیش ادرین و بهش گفتم عکس پارت هست مکالمه ادرین و لوکا و البته در مورد مرینت هستش ☝👆
و بعدش ادرین فهمید که پس مرینت دست لوکا هست و رفت تمام هیات رو گشت ولی پیداش نکرد فلش بک به موقعی که لوکا از پیش مرینت رفت ناشناس : سلام 🐞: سلام ببخشید شما ؟ ناشناس : من فعلا نمی تونم اسمم رو بگم از زبان راوی : مرینت رو باز کرد و پرتش کرد توی ماشینش و راه افتاد خوب این پارت هم تموم شد
خوب این پارت هم تموم شد تا پارت بعدی خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)