منتظر انتقادات و نظرات هستم. برای آگاهی بیشتر به پست [هری پاتر] مراجعه کنید.
دستان عرق کرده اش قاب عکس را به آغوش کشیده بود.
در بزرگ را که باز کرد، دامبلدور در حال سخنرانی بود.
حرف از افرادی میزد که به یاری آنان می آمدند.
و قطعا پیروز خواهند شد.
فریاد هری حرف دامبلدور را قطع کرد:《 من کاری ندارم اون خواهرمه. اما اگر واقعا همچین قدرتی داره پس زمانی که سدریک و هاگرید و آقای ویزلی کش.ته شدن اون کجا بود؟》
سیریوس دستانش را روی شانه ها گذاشت و گفت:《 هری، خواهرت خیلی سال قبل وقتی من از ازکابان آزاد شدم، کش.ته شد.》
و بعد نگاهی نامحسوس به رئیس کل کرد.
در آن بین دامبلدور خونسرد خبری را داد که نگاه همه را بهت زده به سوی خود کشاند:《زندس!》
به جینی اشاره کرد و ادامه داد:《 چند لحظه پیش نامه ای از طرفش برام آورد.》
دامبلدور خیلی زیرکانه بحث را عوض کرد.
درخواست تحقیقات مجدد برای آدم.ربایی کرد که با رای اکثریت مواجه شد.
هری ، رون و هرماینی را پی اولین هورکراکس فرستاد. مکان دقیق و نحوه شکستش را داد و گفت بعد از پیدا کردن به هاگوارتز برگردند.
برای هری دشوار بود که بخواهد دوباره آمبریچ را ببیند، اما باید اینکار را میکرد، نمیخواست پروفسور را ناامید کند.
بعد از خروج هری، دامبلدور بی وقفه شروع به توضیحات موقعیت کرد.
از جمع کردن سپاه ولدرموت گفت. از دست کاری آب و هوا و نفوذ به اداره کل.
میشد اثرات حرص خوردن را در چهره رئیس کل دید. دوست نداشت کسی به رویش بیاورد که در اداره کل هرج و مرج شده.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
بک میدم