مایل به حمایت؟
انچه دیدید
یک دفعه صدای جیغ لنی میاد، مارتین و امیلی به اشپزخونه میزن تا ببین چی شده*
انها میبینند کسی دز آشپزخانه نیست و پنجره بازه و چند لکه خون روی پنجره هست....*
مارتین و امیلی سوار ماشین امیلی میشوند و لکه های خون رو دنبال میکنند*
*که یکدفعه میرسند به یک بم بست....*
مارتین: بسههههههههه من دیگه نمیخوام زندگی کنم!
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
مثل همیشه عالییییییییی
تنکس♡♡♡
عالیییی مانند همیشه🪷🪷🪷
مرسییی♡♡
عالیییی
مرسی زیبا❣️
جاولین لایک و بازدید و کامنت
عالیه داستانت♥️
ممنون🥲💖