《...یکی از سخت ترین کار هایی که باید میکردیم،صبر کردن بود!...exxp》
{کمی قبل،محفل پریان}...مورینا:خب اعضای شورا،ما گردنبند رو پیدا کردیم!...همونطور که به اطلاعتون رسوندن جاش امنِ و کسی هم که میتونه فعالش کنه، یعنی enfp رو داریم!...ارتش مون کامله و فردا صبح به سوی مقصد بزرگ مون حرکت میکنیم!...یکی از اعضای شورا که لباسی سرتاپا آبی به تن داشت و موهایش مانند امواج دریا تکان میخورد و آن را نِوا صدا میزدند، گفت:ملکه،خودتون میدونید که احتمالا ارتش ما کفاف تمام نیرو های شرورانه ای که اون بیرون علیه ما قد علم کردن رو نمیده!.. نِوا خواست تا حرفش را کامل کند که مورینا توی حرفش پرید و گفت:این دفعه نه!جز enfp پانزده نفر دیگه هم هستن..احتمالا قدرت ما درکنار اون ها برتری داشته باشه!..قوی تر از چیزی هستن که بنظر میان!...یکی دیگر از اعضای شورا که لباسی مانند مرجان های سبز دریا پوشیده بود گفت:حرف حرف ملکه ست،ما نیرو هامون رو تا فردا صبح آماده میکنیم!.. مورینا لبخندی شرورانه روی لبش نشست و گفت:عالیه...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
جیغغغغغغغغ
هوراااااااااااااااا
پارت جدیددددددددددو