توصیف آهنگ لاوسیک گرلز بلک پینک

خب داستان از چند تا دختر شروع میشہ کہ با هم دوست هستن و زندگیشون رو باهم میگذرونن

اونا خیلے با هم دیگہ صمیمے بودن و همدیگہ رو دوست داشتن و یک گروه قوی بودند. اونا با هم خاطرات خوبے داشتن و همیشہ با هم بودن. این عشق و علاقہ ی زیادشون رو نشون میده. یک نشونه برای دوستی شون وجود داره و اون نشونه جیسو هست اگہ توجہ کنید صحنہ های جیسو تو موزیک ویدیو خیلے غیر طبیعے و رویایے هستن بر خلاف بقیہ صحنہ ها .

رزی و لیسا از نظر روانے کاملا سالم بودن ولے جنے کمی مشکل داشت و این باعث میشد کہ جنے کمے آسیب پذیر و زودرنج بہ نظر بیاد

جیسو همیشہ تلاش می‌کرد تا گروه از هم جدا نشہ چون این یکے از وظایفاش بود.

بعدا رزی و لیسا و جنے شروع کردن بہ قرار گذاشتن با لورن (دوست پسرشون). اونا نمیدونستن کہ لورن با کسای دیگہ ای هم قرار میزاره کہ بعدا رزی فهمید و رفت با لورن دعوا کرد و رزی تابلوهایی کہ لورن روشون براش نقاشے کشیده بود رو خراب کرد

و بعد رزی رفت و بہ لیسا و جنے همہ چیز رو گفت و بهشون گفت کہ لورن داره بهشون خیانت میکنہ. بعد لیسا نتونست خودشو کنترل کنہ و رفت با چکش ماشین لورن رو داغون کرد. اگہ دقت کرده باشین هم روی ماشین لورن نوشتہ bad boy کہ بہ معنے پسر بد هست.

اگر کہ دقت کرده باشید روی تابلویی کہ تو صحنہ ی لیسا هست نوشتہ کہ : (تو باید تنها باشے) کہ یعنے دوس پسرش اونو ترک کرده و اون الان بہ اوج تنهایے رسیده

و لورن هم کہ راه برگشتے نداشت یہ دستہ گل خرید و رفت پیش جنے تا ازش معذرت خواهے کنہ چون میدونست کہ جنے مشکل روانی داره و احساس امنیت نمیکنہ.جنے هم باهاش دعوا کرد و هردوی اونا با ماشین تصادف کردن و کشته شدن.

اگر کہ بہ این صحنه ی جیسو دقت کرده باشید نشون میده کہ جیسو ناراحتے شدید لیسا و رزی رو متوجہ میشہ و آرزو میکنہ کہ زمان بہ عقب برگرده تا همہ چی درست شہ ولے اون نمیتونہ این کارو بکنہ کہ اشاره میکنہ بہ همون ساعت شنے.

بعد از این ماجرا ها لیسا بہ شدت افسرده میشہ و میره بالای پشت بومے کہ آخرین بار اون و لورن اونجا بودن کہ ناگهان فکر خودکشے بہ سرش میزنہ تا بتونہ جنی و عشق سابقش و تمام کسانیو کہ دوس داشتہ و از دست داده رو کنار خودش ببينہ. بعدش هم خودشو میکشہ.

با از دست دادن لورن، لیسا و جنے رزی افسردگی گرفت و این بیماری قلبشو نابود کرد. بدون کسانے کہ بہ زنده بودنشون اهمیت میداد خیلے براش سخت بود. رزی هم خودشو توی وان خفہ کرد و مرد.

جیسو خیلے دوید و تلاش کرد تا از خودکشے دوستاش جلوگیری کنہ ولی نتونست و بہ نتیجہ ای نرسید. اون با یاد آوردن خاطرات خوشے کہ با دوستاش داشت افسردگی گرفت. اگر کہ دقت کنید ماشین صورتی فقط در صحنہ های چهار نفرشون هست کہ این نشونہ ی خط خاطراته.

صحنہ ی بعد جیسو توی استخر با چشمای خون آلود و ظاهری خیس و نا امید هست کہ این نشون میده بہ خاطر مرگ دوستاش افسرده شده. جیسوی افسرده مرتب با خودش میگہ : ( از این دردی کہ میکشم خوشحالم) منظورش درد خودکشیہ. میگہ :( تو بہ من ترحم میکنے ولی من بیشتر از این کہ ترحم کنے بہ تو ترحم میکنم.)

اون دیگہ طاقت درد و رنجو نداره در نهایت خودشو توی استخری کہ میبینین غرق میکنہ و میمیره.

در اینجا جیسو نشانہ ی فرشتہ دستشہ کہ میخواد با خوبے و خوشے کنار هم باشن ولے وقتے از کارش نتیجہ نمیگیره نا امید میشہ و خودشو میکشہ. جیسو قدرت ماورا طبیعی داره و فقط به خاطر اینکہ دوستاش کنار هم باشن داره زندگے میکنہ.

پس جیسو نقش اصلیہ و باید دوستاشو بدون عاشق شدن نگہ داره. اگہ دقت کنید جیسو تنها کسی هست کہ صحنہ هاش عاشقانہ نیس ولے در آخر موفق نمیشہ.

و نتیجہ اینکہ رزی و جنے و لیسا فقط بہ خاطر عشقشون کہ بهشون خیانت کرده خودشون رو کشتن ولے جیسو بہ خاطر خودکشے دوستاش خودشو کشت.

و در آخر توی آخرین صحنہ میبینیم کہ چجوری توی دنیای دیگہ با شادی کنار هم زندگے میکنن. صحنہ ی آخر نشونہ ی زندگے توی بهشت با شادی و بدون درد و رنجہ.

خب دیگہ تموم شد . مرسے کہ تستمو انجام دادی. لایک و کامنت یادت نره. لطفا بہ بقیہ ی تستام هم سر بزن.