پاشو بریم هاگوارتز ( ورژن مالفوی هد)

تولد یازده سالگیته و نشستی که یهو صدای تق تق از پنجره میاد.. میری پنجره رو نگاه میکنی و میبینی که یه جغد با یه نامه ی تو دهنش منتظره و نامه رو میندازه و میره وقتی میبینی جغد رفت نامه رو باز میکنی میبینی که تو هاگوارتز قبول شدییی

باورت نمیشه سریع با یکی یا خودت تنها به کوچه ی دیاگون میری و وسایل نیاز رو میخری باورت نمیشد چون فردا باید به هاگوارتز بری.. چوب دستیت تمون چیزیه که میخواستی و یه گربه/جغد کیوت هم میگیری

فردا صبح میشه و با ساعت زنگی ای که زودتر گذاشتی بیدار میشی (از ذوق) از همه خداحافظی میکنی به ایستگاه قطار میری -ایستگاه نه و سه چهارم نیست پس کوش؟ یهو یه دیوار خاص رو میبینی واردش میشی و وارد قطار میشی از ذوق داری میترکی همه ی واگن ها پر بودن به جز یکی که هیچکس توش نبود.. بعد از چند دقیقه نشستن یه پسرو میبینی که خیلی بی خیال و مغرور میاد کنار تو توی واگن میشینه..

باورت نمیشدد یعنی اون پسر با موهای یخی و چشمای خاکستری دراکو بود؟؟؟ همینطور که تو فکر بودی بهت میگه من مالفوی هستم دریکو ملفوی و دستش رو رو بهت میگیره از ذوقت سریع خودتو معرفی میکنی و باهاش دوست میشی اون خیلی مغرور و جذاب بود همینطور که سرگرم حرف زدنی باهاش یهو قطار می ایسته..

وسایلتو برمیداری و با دراکو وارد هاگوارتز میشی پروفسور مگ گوناگال شما رو به سمت کلاه گروهبندی میبره.. اول کلاه رو روی سر دراکو میذاره کلاه گروهبندی: هوممم ذهن شلوغی داری و قدرتمند و خفن هستی بذار فکر کنم.. اهاننن اسلیتریییییینننن همه دست میزنن و دراکو میره و با خوشحالی رو میز میشینه حالا نوبت توعه میشینی و با استرس دوست داری بری اسلیترین که یهو وسط فکر کردن کلاه بلند داد میزنه اسلیتریییییین.. همه دست میزنن و تو با ذوق کنار دراکو میشینی بعد از مراسم..

که یهو لباست میاد و خیلیییی دوستش داری یه لباس اسلیترینی خوشگل بود خلاصه تو و دراکو بهترین دوستای همین و هردو مرگ خوار هستید و همینطور نمیزارید هری و... بهتون نزدیک بشن دراکو خیلی باهات رفیقه و باهم تو هاگوارتز درس خوندن و شیطونی رو ادامه میدید..

منظورم از شیطونی سر به سر گذاشتن بقیه و ترسوندن و... هست خلاصه امیدوارم خوشتون اومده باشه اگر دوست داشتید پارت بعد میسازم اگرم خواستید ورژن پاترهد و.... میسازم عاشقتونمم