🐞🐈عشق جادویی 🐈🐞2

از زبان لیدی باگ ♥️:داشتیم با بانو وای فای میجنگیدیم که یهو به کت نوار یه ضربه زد و کت پرت شد و خورد به دیوار از زبان کت نوار 💚:داشتیم با بانو وای فای میجنگیدیم که یهو به من ضربه زد و چشام سیاهی رفت از زبان لیدی باگ ♥️:رفتم به سمت کت که دیدم بیهوش شده سریع بغلش کردم و به سمت خونه استاد فو رفتم

از زبان لیدی باگ 🐞:داشتیم با بانو وای فای میجنگیدیم که یهو به کت نوار یه ضربه زد و کت پرت شد و خورد به دیوار از زبان کت نوار 🐈:داشتیم با بانو وای فای میجنگیدیم که یهو به من ضربه زد و چشام سیاهی رفت از زبان لیدی باگ 🐞:رفتم به سمت کت که دیدم بیهوش شده سریع بغلش کردم و به سمت خونه استاد فو رفتم

از زبان لیدی باگ 🐞:رسیدیم به خونه استاد فو و به حالت اول برگشتم و به تیکی گفتم که حلقه کت نوار رو برداره و بهم بده تیکی هم همین کار و کرد و من به باگ نوار تبدیل شدم و با بانو وای فای جنگیدم و شکستش دادم لیدی باگ 🐞:دیگه وقتشه شرارت خنثی بشه گرفتمت خداحافظ پروانه کوچولو از زبان لیدی باگ 🐞 رفتم تو یه کوچه و به حالت اول برگشتم و حلقه کت رو به پلگ دادم که بره به کت بده

از زبان ادرین 💚: بیدار شدم دیدم که تو خونه استاد فو هستم و حلقه دستم نیست و بعد چند دقیقه بعد پلگ از پنجره اومد و حلقه رو بهم داد من حلقه رو تو دست کردم و از پلگ پرسیدم ادرین 💚:پلگ لیدی باگ چکار کرد پلگ🧀:میراکلس ها رو ترکیب کرد و هیچ پنیری بهم نداد از زبان ادرین 💚:به پلگ یه پنیر دادم و به سمت خونه حرکت کردم

از زبان مرینت 💜:بعد شکست دادن اون شرور به خونه رفتم و به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت شیشه از زبان ادرین 💚:رفتم تو اتاق و به کت نوار تبدیل شدم و به لیدی باگ پیام دادم ساعت هشت روی برج ایفل می‌بینمت از زبان مرینت 💜:حوصلم سررفته بود و به لیدی باگ تبدیل شدم یهو دیدم کت پیام داده روی برج ایفل می‌بینمت و چون ساعت هفت و نیم بود به سمت برج ایفل حرکت کردم

از زبان کت نوار 🐈: ساعت هفت بود و من به سمت برج ایفل حرکت کردم و اونجا رو تزئین کردم و بعد نیم ساعت لیدی رو از دور دیدم که داره میاد لیدی باگ 🐞:سلام پیشی چقدر اینجا خوشگله کت نوار 🐈:سلام بانو ی من من برای تو میکنم لیدی باگ 🐞:کاری داشتی پیشی کت نوار 🐈:میخام امشب با هم شام بخوریم لیدی باگ 🐞:من دوست دارم بمونم ولی من خیلی کار دارم کت نوار 🐈: لطفاً بانو ی من لیدی باگ 🐞:باشه ولی فقط امروز