.......
پدرم بدنش را صاف کرد و گفت《جسی لطفا بخش هایی رو بخون که مربوط به سال اول باشه که بتونی ازش سر در بیاری!》
نگاهی کوتاه به پدرم کردم و گفتم《اما من خنگ نیستم که بقیه معجون های بالاتر از سال اول را نفهمم...》
پدرم آهی کشید و گفت《منظورم این نیست که تو خنگی،فقط نمیخوام از سال اول بپری درس سال ششم را بخوانی،متوجه میشی؟》
آرام سرم را تکان دادم و گفتم《بله...متوجه شدم...》
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
خیلی زیبا بود
مرسی
ولی توجه کردین که اون چشما برای همیشه بسته شدن؟:))))
سوزونده شدن...
چرا آلن باید بخواد بسوزوننش😭
بریم خاکسترش رو از ریما بگیریم
آره🥲
منم باهات میام
حتی میخواسته خاطراتش هم نابود بشن....
دیوونه شده بخدا🥺
چرا خاطراتش؟؟
انشالله که خاکستر آلن از دستش نیوفتاده باشه وگرنه زندگی گود بای
اهمممم
نمیدونم
ایشالا😔🤲🏻
اسلاید هاتو بیشتر کن....و باید بگم که نه تنها نیستی 🥺
سعی میکنم
🤝
یسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس...
😁😁😁😁
آقا اشکال نداره منم تازه فهمیدمممم🥲
به قول ثمین عسلیه>>>>>
🛐🛐🛐🛐
و اینم از این پارت...راستی دوستان،فقط منم که کور رنگی دارم و فکر میکردم چشمای آلن قهوه ایه؟
چشماش سبزه:)))
______
رنگ چشاشم عین خودش خاصه
سبز نیست عسلی عه
وقتی بهش نور میخوره سبز دیده میشه 🐧
چشماش🛐🛐🛐🛐🛐🛐
عالی بود
ولی از پارت بعد یکم بیشتر بزار 😐
سه اسلاید کمه 😂
تلاشم رو میکنم😂
منم همینو میگممم
عالی بود
خسته نباشی
متشکرم
عالییی بودد
در انتظار پارت بعدـ..
تشکر
میزارم
ناظر بودم 🌷
عالی بود
ممنون
♡🧚♀️