بزننن بریم
آری او گرفتار شده بود ، حرف هایش مانند زهر در تمامی ذهنش ریشه زده بود . شاید راه نجاتش ،راه خوشحالیش تنها فقط آن درخت اسرار آمیز بود .
او فقط میخواست دری باز شود دری به سوی خوشبختی، دری به سوی آرزوهایش پس به سوی آن درخت گامی برداشت .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
خودت نوشتی؟؟
اره ❤️🔥
خیلی خفنه آفرین 😍🌝
بنظرت بقیهی داستانامو بذارم ؟؟
مرسییی❤️🔥❤️🔥
حتمااا
بقیه پستاتم خوندم به نظرم خیلی عالی مینویسی 🥹🌝
وایییی ممنونم😍😍😍❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
عاااالیییی🙌✨️
مرسییی❤️🔥❤️🔥❤️🔥