12 اسلاید صحیح/غلط توسط: ESMERAY🌙 انتشار: 5 ماه پیش 12 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
یه داستان پر از فراز و نشیب برگرفته از زندگی یه دختر ۱۷ساله که داره برای کنکور آماده میشه تا یه قدم به هدفش نزدیک تر بشه..
مثل همیشه با داد و بیداد مامانم چشامو باز کردم..
+پاشو دیه لامصب..دیرت میشه ها میمونی پشت در حوزه هیچ غلطی هم نمیتونی بکنی..
باشه باشه مامان اومدم بخدا اومدم داد نزن...اول یه کش اومدم قشنگ بعد با اون ریخت و قیافه و وضع داغون از تختم بلند شدم و رفتم سمت سرویس بهداشتی تا یه آبی به صورت داغون خوابالوم بزنم..+کجا موندیییی؟؟؟..تو توالتم الان میام اینجا هم دست از سرم برنمیداریییی ولمکن دیه..کلا همیشه عادتش بود با داد و بیداد حرف بزنه خوشش میومد عصبیم کنه همچین یه موضوع بی ارزش و بزرگ میکرد خو به درک اصن به امتحان نرسم مگه چی میشه؟!مگه قا*تل میشم این همه داد و بیداد راه انداختی زن حسابی؟
با یه داد دیه به خودم اومدم و از سرویس زدم بیرون و رفتم نشستم رو صندلی میز نهارخوری و شروع کردم صبحونه خوردن..
با بوسیده شدن سرم به خودم اومدم..+اووو فیلسوف بابا چطوره؟؟...خوبم بابا اگه این امتحانات مزخرف و چرت تموم بشن خیلی بهترم میشم بخدا کم مونده خودمو خفه کنم استرس خودم کافی نیس مامانم همش بهم استرس میده..دیرت میشه..امتحان رو خراب نکنی..نمرت پایین نشه..بابا ولم کن توروخدا روانی شدم تو یه چیزی بگو بهش من دیه نمیکشم..+راست میگه دیه چرا انقدر بهش گیر میدی ته تهش چیه مگه؟امتحان شهریوره ،زن*دان نیس که؟تجدید میشه آدم که نمیکشه!!
وای دقیقا بابا حق گفتی منم همین حرفو زدم بهش قت*ل که انجام نمیدم اینجوری بزرگش میکنی!!!
_باشه باشه بشه صبحونه تو بخور دیرت نشه..
واییییی مامان باز شروع کردی..
با حرص و اعصاب داغون صبحونه و خوردم و لباس پوشیدم و رفتم پایین و دنبال ماشین گشتم..وااا کجاست این ماشین:/
یهو با صدای بوق به خودم اومدم..
+بیا اینور دخترم ...اومدم بابا
وای بابا از دست تو ساعت شیش و نیم صبح بوق میزنن دم در ساختمون اخه؟؟؟
+وای تو هم عین مامانت شدی که همش غر میزنی ولش کن بابا اینا عین خرس خوابیدن تو نگران خواب همسایه ها نباش..صدای آهنگ و زیاد کرد و راه افتاد
وای اخیش آخرین امتحانه خلاص میشمااا وای خیلی خوبههه
+امروز زمین شناسی داری ارع؟
اره بابا خداروشکر تموم میشه اخریشه خلاص میشمم
+خلاص میشیم دخترم والا حس میکنم منم دارم باهات دوباره درس میخونم..
..از دست تو بابا دیه میدونم سخته صبح زود منو بیاری ببری ولی ازت ممنونم
+وظیفمه دخترم،فقط بهم قول بده در آینده باعث افتخارمون بشی همین!..باشه قول!
خب رسیدیم من رفتم خدافظ بابا جون
+برو دخترم استرس نداشته باش تو میتونی!
ممنون..فعلا
همه دستشون کتاب و جزوه بود الی من،کلا از اول هم عادت نداشتم تا سر جلسه با خودم کتاب جزوه ببرم که مثلا چی؟میخوام اون پنج دقیقه رو بخونم؟!اونم من؟نه بابا..همینجوری با خودم حرف میزدم که وزن زیادی رو روی پشتم حس کردم
+هوییییی چطوری توووو...با عصبانیت برگشتم و به هم کلاسیم توپیدم..بابا تو شعور نداری این کمره داغون میشه هر دفه عین خر میپری رو پشت من بدبخت من چه گناهی کردم از دست تو..+حالا بزرگش نکن مگ من چند کیلو ام کلا شصت کیلو ام هیکل به این مانکنی والااا خودت دوبرابر منی با این وزن چیزیت نمیشه...الله اکبر ول کن اصن بزار برم ببینم امتحان اخر رو باید کدوم کلاس برم...داشتن دنبال شمارم میگشتم یه نفر بهم تنه ی بدی زد کج شدم و بهش نگاه کردم..احیانا کوری یا مشکل دیه ای داری؟!...+برای خودت شر درست نکن...اوه اوه ترسیدم مثلا میخوای چه غلطی کنی ها؟!...+حالا میبینی،وقت زیاده خانوم کوچولو..
و گذشت رفت..میمون خانوم به من میگه کوچولو!من کجام کوچولوعه آخه من موندم این ایکبیری ها از کجا میان و به پست من بدبخت بدشانس میخورن..اههه
رفتم داخل و نشستم منتظر برگه امتحانی..برخلاف همیشه امروز خیلی زود برگه دادن و سریع هم نوشتم(نا گفته نمونه که قشنگ یه کتاب جدید میشد ازش چاپ کرد از بس چرت و پرت نوشتم یعنی فقط معلمم نبینه این برگه منو)
از سالن امتحان اومدم بیرون و رفتم سمت سرویس بهداشتی مدرسه..هیچکس تو حیاط نبود جز سرایه دار مدرسه که اونم سرش توگوشی بود..
رفتم داخل سرویس بهداشتی و سر و وضعمو و چک کردم و بعدش رفتم داخل یکی از سرویس ها با ضربه به در سرویس به خودم اومدم..بله؟!داخل پره لطفا صبر کنید اون یکی ها هم خالی ان البته..درو باز کردم و رفتم بیرون ولی هیچکس و ندیدم...رفتم سمت روشویی تا دستامو بشورم،شستم و اومدم صورتمو اب بزنم که یه ضربه محکم از پشت به سرم خورد..گیج شدم و نزدیک بود بخورم زمین...چتههههه چیکار میکنی برگشتم و همون دختره رو دیدم..+دیدی گفتم میبینی چیکار میکنم..سرمو تکون دادم تا این سرگیجه کوفتی کمتر بشه ولی نشد اومدم از سرویس بهداشتی بزنم بیرون که با کشیدن مقنعم نگهم داشت و منو کشوند و داخل و انداخت زمین...سریع از جام بلند شدم و دستشو تو هوا گرفتم و بدجور پیچوندم که صدای دادش بدجور پیچید و مجبور شدم ولش کنم..موهامو کشید و با پا یه ضربه محکم به شکمش زدم و سریع انداختمش اونور و خواستم از اونجا بیام بیرون که...
با کشیده شدن پای راستم با صورت افتادم زمین..+میکشمت زندت نمیزارم عو..ضی..همونجوری که گلومو فشار میداد و منم داشتم تلاش میکردم که از روم بلندش کنم و از دستش خلاص بشم با ناخن حمله کردم سمت صورتش تا ولم کنه..کسری از ثانیه بلند شدم و اونم سریع بلند شد و حمله ور شد سمتم و منو کوبوند به دیوار منم با تموم قدرت هولش دادم و دعوا تموم شد..پاشو ببینم چیشدی تو..مسخره بازی در نیار..الکیه بابا هیچیت نشده مطمعنم مگه سرت خورد جایی..هنوز جملم تموم نشده بود که دیدم کف سرویس بهداشتی خونی شده و با ترس و لرز نبضشو چک کردم..نه نه دوربین مخفیه نمیشه نه نه نباید بمیره نه نه من قات*ل نیستم من قاتل نیستم من قاتل نیستم..من نکشتمش!! با ترس و عجله از سرویس بهداشتی اومدم و سریع دویدم سمت در ورودی مدرسه که دوستمو دیدم..+خوبی؟خب امتحان چطور بود بنظرت..من که گند زدم امیدوارم قبول بشم..
اممم م من خووو خو خوبم ت ت تو چی؟!
+منم خوبم!روبه راهی؟!
+اره ا ا اره حالم خوبه!من برم بابام منتظرمه..
و از مدرسه زدم بیرون و رفتم سمت ماشین بابام..
+اووو زمین شناس بابا هم اومد چطور بود؟!
خوب بود بابا خوب بود میشه بریم لطفا؟
+اره الان میریم وایسا جلویی جابجا بشه..با عصبانیت از شیشه داد زدم مگه کوری نمیبینی ماشین و روشن کردیم مرتیکه برو کنار دیه!!!
+چت شد یدفه؟؟خوبم بابا چی میخواد شده باشه؟هیچی هیچی نشده
تو راه همش صحنه های های دعوامون و هول دادنمو و کف سرویس بهداشتی و خون ریخته شده روش تو ذهنم بود..+دخترم..دخترم چیزی نمیخوای بگیریم؟
چیزه بستنی خوبه هوا گرمه بستنی میچسبه..+باشه بیا این کارت و بگیر برو بگیر من اینجا منتظرم..باشه بابا..
رفتم مغازه و بستنی برداشتم و بردم تا حساب کنم...#آره واقعا جالبه من نمیدونم بعضیا واقعا چجوری میتونن آدم بکش*ن؟!انگار نه انگار طرف و کش*ته همینجوری رفته خداروشکر پیداش کردن و انداختنش زن*دان...@دقیقا اینجور آدما باید تقاص کارشونو پس بدن!!! &مگه با زن*دان رفتن قا*تل طرف که مرده برمیگرده نه؟پس چرا خوشحال میشین؟!
#قات*ل جاش تو زندانه،باید بره اونجا آب خنک بخوره.. &دقیقاااا اگه آزاد بمونه بازم مرتکب این جرم میشه..کسی که یبار دستش به خون آلوده شده ق*تل انجام داده بار دیه هم میتونه حتی راحت تر از قبل!
@چی بگم والا راست میگین ق*اتله دیه دزدی که نیس قا*تلهه!! قا*تله قاتل*ه ق*اتله..کلمه ی ق*اتل همش تو ذهنم بود و انگار همش یکی بهم میگفت تو یه قات*لی!!!تو اونو کشت*ی..تو مقصری..با هزار بدبختی از مغازه زدم بیرون از ترس کل بدنم میلرزید بزور خودمو به ماشین رسوندم و سوار شدم و رفتیم خونه..
نکنه بفهمن کار من بوده..نکنه منو بندازن زند*ان ولی من هنوز هجده سالمم نشده من عمدی به اون آسیب نرسوندم یعنی من یه قا*تلم نه من قات*ل نیستم نه من نیستم همینجوری با خودم آروم حرف میزدم که با صدای بلند گفتم نهههه نیستم نه نه نیستم نه نه نگین من مقصر نیستم..مامانم در اتاق و باز کرد و همون حالت وایساد روبروم...+خوبی؟چت شده...بیا یه چی بخور بعدش بخواب دیه امتحاناتت هم تموم شد راحت شدی..باشه مامان اومدم
رفتم نشستم روبرو تلویزیون و بابام زد شبکه اخبار..(کشته شدن دانش آموز دبیرستانی در حوزه امتحانی...)+ عه این حوزه امتحانی شما نیس؟...با چشمای از حدقه بیرون زده گفتم آره خودشه!!
+وااااییی ببین دختر مردمو چیکار کردن ببینن ...مامان میشه یکم صدای تلویزیون و کم کنی..+نه نه وایسا داره میگه چیشده فک کنم کار یکی از دانش آموزاس از خدا لعنتش کنه ورش داره به حق پنج تن..دختر مردمو کشته قات*ل عو*ضی راست راست تو خیابون راه میره..با حیغ بنفشی که زدم به خودشون اومدن..بسه دیه هی نگید ق*اتل ق*اتل از کجا میدونید چی شده +مگه تو میدونی؟مشخصه دیه هولش دادن از پشت خورده زمین،این یه قت*ل عمده خدا جواب قا*تلشو بده..بسه مامان بس کن لطفاً(با بغض) +قت*ل عمد یا غیر عمد و ولش،یمم دیه پلیس ها را طرف و میزنن و پیداش میکنن و اون قات*ل و میندازن زندان...
با اومدم اسم زندان از خود بی خود شدم و از حال رفتم..
تو بیمارستان در حالی مامان بابام بالا سرم بودن چشامو باز کردم..
دکتر:خوبی؟!بله خوبم ممنونم میشه برم خونه؟..دکتر:حالا چه عجله ایه وایسا سرمت تموم بشه بعدش اگه حالت خوب باشه میتونی تشریف ببری..ممنونم ازتون!
+دخترم حالت خوبه چیشدی یهو؟؟ اره خوبم خون که دیدم حالم بد شد.._نه بابا تو با دیدن خون حالت بد شده؟جالبه اولین باره!
اره خب وقتی دیدم طرف مرده افتاده و اون حالته حالم بد شد..+حالا خوبه از پشت تلویزیون دیدی از نزدیک ندیدی،یکی مث بچه ما از تلویزیون حالش بد میشه یکی هم میزنه عین چی بچه مردمو میک*شه ای خدا این چه وضعیه!..ولش کن بابا حرفی درمورد این موضوع نزن سرمم تموم شد لطفاً صدا بزن بگو بیان..
+خانوم پرستار میشه بیاید..
پرستار:خب بفرمایید اینم از این..از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش خانوم کوچولو..با شنیدن این کلمه اخم کردم و بلند شدم و رفتیم خونه..
روز ها هفته ها گذشت و من با استرس به زندگیم ادامه میدادم تا دیه کم کم عادت کردم و برام کمرنگ شد..سال دوازدهم رو هم خوندم و کنکور دادم و رشته مورد علاقمو قبول شدم ولی یه شهر دور اونم کجا؟اصفهان!!!با شوق و ذوق چمدون آماده کردم و بعد یه خداحافظی مفصل با فامیل و دوست و آشنا و خانواده ام سوار ماشین شدم و راه افتادم..وسطای راه یادش افتادم..اگه اون روز اون اتفاق شوم نمیفتاد اونم الان یه رشته ای قبول شده و بود و مثل من میرفت دانشگاه...شایدم باید من طوریم میشد و اون زنده میموند..یعنی من یه قات*لم؟درسته مشخص نشد که من هولش دادم و پرونده بسته شد ولی من که اونجا بودم من بخاطر دفاع از خودم هولش دادم..با دستمال عرق روی پیشونیمو خشک کردم و یهو با سرعت بالا ترمز شدیدی کردم..وااااییی چتهههه مردککک چرا یهو ترمز میکنی که من اینجوری ترمز کنم ماشین داغون شد اههه.. فرمون و چرخوندم و از اونجا رد شدم و راهمو ادامه دادم..واقعا نمیدونم من لیاقت اینکه الان زنده باشم در حالی باعث مرگ یه دختر جوون بودم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم..من یه قات*لم من یه آدم کش*تم و هیچ کمکی نکردم تا نجاتش بدم از طرفی یه صدایی میومد که میگفت تو نمیخواستی اینجوری بشه این یه اتفاق ناگواری بود و اگه زنده بود حتما به آمبولانس خبر میدادی..اصن حواسم به رانندگیم نبود که با یه ضربه خیلی شدید کیسه هوا باز شد و از هوش رفتم و هیچی دیگه از اون روز یادم نمیاد..
آقای دکتر به هوش اومد به هوش اومدددد ...من کجام؟؟چیشده..#چیزی نیس نگران نباش یه تصادف خیلی سنگین با ماشین داشتید که باعث شد چند روز بی هوش بمونین ولی نگران نباشید الان همه چیزو چک میکنیم..به خانواده ام خبر دادین؟#بله صد درصد اونا خبر دارن الان اینجا نیستن ولی یکم پیش خبر دادیم که به هوش اومدید..خب انگشت منو دنبال کن لطفاً..خانوم پرستار بیا کمکم..خب پاهات درد میکنه؟..نه دردی حس نمیکنم..#پاهاتو جمع کن باز کن..از اینکه نتونستم پاهامو تکون بدم و حس نداشتم ترسیدم و زدم زیر گریه..یعنی چی من چرا حس ندارم چرا نمیتونم پامو تکون بدم توروخدا یه کاری کنید خواهش میکنم دکتر دکتررررر
#لطفا آروم باشید احتمالا یه مشکل موقتیه و برطرف میشه لطفاً بزارید آزمایش های لازم رو روتون انجام بدیم خونسردی خودتونو حفظ کنید خانوم محترم...با چشمای خیس به اطراف نگاه میکردم که بابا مامانم اومدن داخل و دلداریم دادن که خوب میشی و یه مشکل موقته و تو قوی تر از این حرفایی!
مامانم رفت برام لباس بیاره و بابام با دکتر دم در اتاق من صحبت میکردن..+یعنی چی؟؟تا کی این حالت میمونه؟بهتر نمیشه؟!
#متاسفانه آسیب شدیدی بهش وارد شده و با فیزیو تراپی و ...قابل درمان نیس فقط میتونیم عملش کنیم اونم عمل های متعدد و بسیار سخت که اونم ریسک خیلی زیادی داره امکان داره حین عمل کلا فلج بشه امکان داره درمان بشه و مثل قبل به زندگی عادیش ادامه بده...با چشمای اشکی به پنجره اتاق نگاه کردم..میدونستم چرا این بلا سرم اومده کاملا میدونستم چرا این جوری شدم..من مقصر بودم من باعث مرگ یه دختر هفده ساله شدم الآنم خودم تا آخر عمر قراره عذاب بکشم..من نمیتونم من اصلا نمیتونم اینجوری...#خب حالتون بهتره؟؟نه خوب نیستم میخوام هر چه زودتر عمل بشم...#ولی این عمل خیلی ریسکش بالاست امکان داره کلا فلج بشید یا حتی به هوش نیاید برید کما،بنطر من خوب فکر کنید..
من فکرامو کردم من نمیتونم همینجوری با پای فلج به زندگیم ادامه بدم اگه شد که شد اگه نشد هم تموم کنین این نفس کشیدن کوفتی رو این عذاب و تموم کنین دیه نمیتونم با این عذاب وجدان زندگی کنم..با اصرار من برای عمل اول حاضر شدم و رفتم اتاق عمل..
بعد یه عمل طولانی و خیلی سخت..#من واقعا متاسفانم...اصلا احتمال نمیدادیم اینجوری بشه غم اخرتون باشه...
(حداقل الان تو آرامشم...جون اون دخترو گرفتم و خودمم دیه فرصت زندگی کردن ندارم فرصت اینو ندارم عین بقیه خانواده تشکیل بدم بچه دار بشم پیر بشم و یه عمر طولانی داشته باشم..همش تقصیر خودمه،من یه قاتل*م من باعث مرگ اون دختر هفده ساله شدم الان خودمم مثل اون دیه نمیتونم کاری انجام بدم..و این شد پایان داستان من)🍃
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)