بهترین مادر ها در انیمیشن های دیزنی 🥰

مادرانگی‌ در انیمشین‌های دیزنی 👩‍👧👩‍👦👩‍🍼 کیه که ندونه مادرها چه نقش مهمی توی زندگی بچه‌هاشون دارن؛ فقط نمی‌دونم چه حکمتی‌یه که دیزنی با کاراکتر مادر توی انیمیشن‌هاش مشکل داره و توی بعضی‌هاشون شخصیت مادری وجود نداره. یه عده میگن این کار لازمه. اون‌وقت، وقتی می‌گی چرا؟ می‌گن چون شخصیت‌های اصلی داستان‌ها بتونن از مرزهای دوست‌داشتنای قدیمی و عمیق رد بشن و خود واقعی واقعی‌شون رو پیدا کنن. ولی آخه یکی نیست بگه این چه منطقی‌یه؟ این همه داغ به دل بچه‌ها بذارن واسه اینکه خودشون رو پیدا کنن؟ واسه من یکی که هیچ‌رقمه قابل قبول نیست و به‌نظرم خیلی‌هاتون هم با من موافقید. اما این آخری‌ها انگاری که خود دیزنی هم یه بوهایی برده و فهمیده ما از این کارش بدجور شکاریم. آخه داره نمه‌نمه داستان‌هاش رو تغییر می‌ده. یه مدته کاراکتر مادر تو انیمشین‌هاش داره جون می‌گیره و مادرای دیزنی بعد از سال‌ها، دارن جایگاه نداشته‌شون رو تو انیمیشن‌ها پیدا می‌کنن. اتفاقا تو بعضی از انیمشین‌ها کاراکتر مادر بقدری تاثیرگذار شده که اگه نباشه، داستان زیرورو میشه. می‌خواین چندتاشون رو اینجا با هم مرور کنیم؟

❤انیمشن افسون جولیتا به عنوان مادرِ میرابل( تنها عضو خانواده که قدرت جادویی خاصی نداشت)به خوبی می‌دانست باید توجه بیش‌تری به نیازهای او نشان دهد و برای جبران کمبود توجه آلما، به او محبت بیش‌تری می‌کرد.

🧡انیمشن شجاع داستان حول محور مریدا، دختر سر سخت و مستقل ملکه الینور است. تفاوت شخصیت‌های این مادر و دختر از زمین تا آسمان است و تاکید الینور به ازدواج مریدا سبب می‌شود این شاهزاده خانم برای کمک به یک جادوگر پناه ببرد. بهترین قسمت این فیلم نزدیک بودن شمایل رابطه بین الینور و مریدا به دنیای واقعی است. کشمکش‌های این دو کاراکتر در فهمیدن یکدیگر کاملاً باورپذیر است، اما با وجود تمام اختلاف‌هایشان، عشق این دو به هم واضح است. در طول فیلم مریدا و الینور یاد می‌گیرند هم دیگر را بفهمند، به نظرات هم اهمیت دهند و الینور متوجه می‌شود که باید به تصمیمات و استقلال دخترش احترام بگذارد.

💙انیمیشن شش ابرقهرمان 👩‍👧‍👧👨‍👧‍👦 هیرو هامادا یه نابغه چهارده‌ ساله‌ست که طراحی ربات می‌کنه. پدر و مادرش فوت شدن. ههههعی. طفلکی هیرو🥺. هیرو با برادر و عمه‌‌اش زندگی می‌کنه👨‍👩‍👦. سه‌تایی یه رستوران رو هم اداره می‌کنن🍜. کلی ماجرای عجیب رو هم تجربه می‌کنن؛ ولی من قصدم نوشتن از اون‌ها نیست. این انیمیشن، این‌قدر خوب و پرکششه که حرف واسه نوشتن نمی‌ذاره. پس از مرگ برادر هیرو، خاله‌اش با اینکه خودش درگیر غم و اندوه بسیاری است، تمام تلاشش را می‌کند تا مطمئن باشد هیرو وضعیت روحی خوبی داشته باشد.چه مهربون 😍. او به هیچ وجه سلطه‌گر نیست و تلاش نمی‌کند هیرو را به انجام کاری مجبور کند، اما نگرانی‌اش به وضوح حس می‌شود. این موضوع که هیرو از او فاصله می‌گیرد نیز به اضطرابش می‌افزاید. همانطور که هیرو سعی می‌کند با غمش کنار بیاید، یاد می‌گیرد باید بیشتر راجع به احساساتش با خاله‌اش صحبت کند.

💚انیمشن لوکا 🧜 تا حالا فکر کردین اگه هیولاهای دریایی کنار آدم ها زندگی می کردن چی میشد... یوووهاهاهاها💪 لوکا و آلبرتو دوتا هیولای دریایی هستن که به خشکی میان و به یه انسان تبدیل میشن. اونها به شهر کوچیک خیالی پورتوروسو در ایتالیا فرار می‌کنند. والدین لوکا هر دو به شدت مراقب فرزندشان هستند، مادرش کمی بیشتر. زمانی که می‌فهمد لوکا به خشکی رفته است خیلی نگران می‌شود. مشکل لوکا با مادرش همین نیاز او برای در امان نگه داشتن لوکاست. مادر لوکا می‌داند اگر مردم بفهمند لوکا هیولای دریایی است، خطری جدی او را تهدید می‌کند. ولی لوکا انگیزه مادرش را به درستی درک نمی‌کند و فقط احساس خفگی به او دست می‌دهد. در نهایت اما، لوکا والدینش را بهتر از قبل درک می‌کند و آن‌ها هم پسرشان را بهتر می‌فهمند. حتی به او اجازه می‌دهند با جولیا در خشکی به مدرسه برود.

💜انمیشن قرمز شدن❤❤ طبیعتا همه ما دوست دارین رضایت خانواده و بخ خصوص مادرمون رو جلب کنیم می یه دختر ۱۳ ساله با شخصیت قوی هست که می خواد رضایت مادرش رو جلب کنه پس وقتی می ناگهان تبدیل به پاندای قرمز عظیم الجثه‌ای می‌شود در دو راهی قرار می‌گیرد. می به این بخش از هویتش علاقه دارد، اما مادرش اصرار دارد او این مسئله را تا ابد مخفی نگه دارد. نکته قوت این انیمیشن، این بود که رابطه این مادر و دختر از همان ابتدا خیلی درست به تصویر کشیده شد. می و مینگ هر دو می‌دانند که برای هم اهمیت دارند. داستان بیشتر حول ایجاد مکالمه سازنده و احترام است: می یاد می‌گیرد باید مرزهایی ایجاد کند و مینگ یاد می‌گیرد به این حد و حدودها احترام بگذارد.