دبیرستان MBTI P9

INFP میره تو اتاقش و ازونجایی ک خییلیی خستس میره خودشو میندازه رو تخت و یهو کمرش میشکنه و یه صدای جیغی از زیر پتو درمیاد +آااااایییییییییییییییییییییییییییییییییی INFP میترسه و درجا میپره INFP سریع پتو رو میکشه و میبینه بعله ENTP رفته رو تختش خوابیده INFP : تو اینجا چیکار میکنییییییییییییییییییی ENTP : عی بابا اخه شما چرا با مهموناتون اینجوری رفتار میکنیننن؟ اخه رو کاناپه خیلی بد خواب میشدم گفتم بیام تو یه اتاقی رو تخت بخوابم . ولی خیلی تختت گرم و نرمهه INFP داشت خودشو کنترل میکرد ک یهو چشمش به گوجه سبز کوشولو افتاد( یه عروسک ک داداشش بعد از میلیونی شدن چنل یوتیوبش براش سفارش داد ) که ENTP بغلش کرده بود دیگ نگم براتون ک برای بار هزارم دع//وا بپا شد و باز هم همون اتفاقا ولی فرقش این بود ک بی سرو صدا و با استفاده از شمشیر های بالشتی انجام شد و اخرش INFP مجبور شد بره تو اتاق گیم بخوابه

فردا صبح به طرز عجیبی عادی بود و همه رفتن مدرسه ولی اینجا میخوایم بریم سمت تایپ های دیگه (بلاخرهه) ISTJ و INTJ و ESTJ و ENTJ با هم یه اکیپ قوی تو مدرسن ک هم تو شورای مدرسه هستن هم بالاترین نمرات رو توی کل سه پایه دهم یازدهم و دوازدهم رو کسب کردن و از نهم برای کنکور شدیدا درس میخونن شاید اولش فکر کنین این اکیپ افراد بد اخلاق و خیلی مغروری ان و خیلی منظم و خرخ//ونن ولی باید بهتون بگم کاملا اشتباه میکنین اونا برنامه ریزی دارن ولی در کنار درس های زیاد تفریح های زیاد و خاصی هم دارن مثل گلف ، سفر با جت شخصی ، گرفتن مهمونی های خیلی بزرگ و تفریحاتی ک ادم های عادی نمیکنن اما یه مشکل توی این اکیپ نسبتا بی نقص وجود داره همونطور که حدس زدید EXTJ یکم دعوا دارن. یکم ک نه تقریبا روزی 10 یا 20 بار جروبحث دارن ولی خب بازم صمیمی ترین دوستای همن و از پیش دبستانی باهم بودن (یه چیزی یادم رفت ... XNTJ باهم دوقلو و XSTJ هم همینطور)

امروز مثل همیشه اکیپ XXTJ زودتر از همه اومدن مدرسه و دارن برای جشن دانشگاهی هایی ک قبلا توی این مدرسه بودن تدارکات میبینن ESTJ : خب برای جشن «بازگشت به دبیرستان» دانشگاهی ها میان و برای دانش اموزای اینجا صحبت میکنن و بهشون راهکار هایی میدن و به سوالات بچه ها جواب میدن . میدونی کـ... یهو ENTJ وسط حرفش میپره : ما که همه اینارو میدونیم پس بیاین وظایف رو تقسیم بندی کنیم من میشم مدیر برنامه INTJ تو میشیـ... و ESTJ هم اون پشت از عصبانیت سرخ شده چون قرار بود همینو بگه این مشکل همیشگیشون بود . ENTJ واقعا ادم خوب و مهربونی بود ولی بحث یه پروژه ای میشد غرور کاذب میگرفت و میخواست همه چیز رو اون کنترل کنه (قصدتوهین ندارم )

ENTJ داشت حرف میزد که ENFJ وارد مدرسه شد و رفت سمتشون ENFJ هم یکی از اعضای شورای مدرسس و از راهنمایی با XXTJ ها هم کلاسی بوده . اون ادم خونگرم و مهربونیه ک همیشه دوست داره به همه کمک کنه و خیلی ادم مسئولیت پذیریه ( ببخشید همه اینارو باید قبل از نوشتن سناریو مینوشتم اما الان موقع ورودشون به داستان میگم) ENFJ رفت پیششون تا ببینه چخبره ENFJ : سلام بچه ها چطورین ISTJ : خوب موقعی اومدی . فک کنم الان دوباره دعواشون بشه + وای دوباره.. این اتفاق هروز میوفته دیگه کیه که عادت نکرده باشه - تازه واردا . فک کنم اگه اونا دعواهاشونو ببینن فکرای غلطی بیاد سمتشون و اینجوری ابروی مدرسه و شورای دانش اموزی هم بره . الان ما سال اخریم باید الگوی تازه واردا باشیم نه اینکه یادشون بدیم دعوا کنن

ISTJ راست میگفت . اون دوتا سال های قبل هم با این کاراشون خیلی چیزا رو خراب کرده بودن ( دوباره یاداوری میکنم قصد توهین ندارم) اما الان سال اخر دبیرستانن و باید هرجور شده باهم کنار بیان . حداقل بعد از اینهمه سال... حدودا ساعت 7 و ربع بود ولی زنگ مدرسه ساعت 8 و ربع میخورد این دانش اموزایی که الان میومدن دانش اموزای ممتاز مدرسه بودن و انتظار میرفت سال های دیگه هم همینجور باشه ولی خب فعلا هفته اول مدرسه بود اول INFJ و بعدش ESFP اومد ESFP خیلی بچه منظمی نبود ولی تلاششو میکرد😅 جدیدا بخاطر علاقش ب یه نفر زودتر میومد مدرسه و بهتر تکالیفشو انجام میداد ESFP یه دانش اموز سال دومیه ولی خب یه سال دوباره خوند با اینکه کلی تلاش کرد و درس خوند مجبور شد یه سال دیگه هم یازدهم بخونه توی اون مدت بیچاره ابو غذا هم نمیخورد و فقط و فقط وقتشو گذاشته بود پای درس(خودش گفت اینارو بگم وگرنه کل مدرت تو مهمونیا و مسافرت بود تازه شهریور هم همش غیبت داشت فقط برای اینکه بره پایه بعدی نمراتشو درس کردن ولی خود مدیرهم از دستش کلافس)(قصد توهین ندارمممممممممممممممممم )

تقریبا ساعت 8 بود ک همه اومده بودن بجز یه نفر بعله اون کسی نیست جز... ISFP ... اون امروز خیلی دیر بیدار شد و از اتوبوس مدرسه جا موند و جالبه ک بجز گوشیش تو کوله پشتیش چیزی نذاشت و مجبور شد کل تایم مدرسه از کتابهای بقیه استفاده کنه حتی ابم نیاوورده بود معلوم نبود امروز چشه کل زنگ اول هم گیج خواب بود . بیچاره هنوز بیدار نشده بود معلم هم بهش گفت بره بیرون یه اب بزنه ب صورتش و برگرده ولی متاسفانه تو دستشویی خوابش برد معلم هم ESFJ رو فرستاد تا ببینه کجاست وقتی ESFJ رفت پیداش کنه دید جلوی روشویی ایستاده خوابیده و حدود نیم ساعت همونجوری خوابش برده بود و اب هم باز بود خلاصه بعدش ISFP رو فرستادن خونه چون فکر کردن حالش بده و مریض شده

ESTP : وایی بلاخره اخرهفته رسیددد ENTP : اما برای من و تو این هفته فرقی با اخرهفته نداشت . ولی امسال رو بایدجدی بگیریم . امسال دبیرستانیم شوخی ک نداره ... دوسه دقیقه با قیافه های جدی باهم صحبت های مهم درباره اهمیت امسال میکردن و بعدش چند دقیقه بهم زل زدن... بعد از چند دقیقه زل زدن یهو هردوشون زدن زیر خنده ... ینی کلا هیچیو جدی نمیگیرن ولی احتمالا اول بنظرتون این دوتا کلا نمیدونن درس چیه این دو موجود عجیب و ناشناخته کل سال رو بدون درس خوندن میوفتن ولی وقتی به امتحانات ترم برسه... دیگه عین بلانسبت خ//ر میخونن و یجوری نمراتشونو جبران میکنن ک خود مدیر شخصا ازشون تشکر ویژه میکنه (حقیقتا خودم کل سالو نمیخونم و امتحان ترمو بیست میشم و بعدش باید برم التماس معلما کنم ک مستمرمو خوب بدن. زیبا نیس؟)