

«جادوگر پولدار»، «آلیس کیتلر» یک ثروتمند ایرلندی بود. این زن با هر مردی که ازدواج می کرد، آن مرد خیلی زود از دنیا می رفت و به این ترتیب ارثیه زیادی به او رسید. وقتی چهارمین همسر آلیس دچار بیماری ناشناخته ای شد، نه تنها فرزندخوانده ها بلکه فرزندان خود آلیس نیز به او مشکوک شدند. آلیس متهم به مسموم کردن همسرانش شد، ضمن اینکه شاهدانی ادعا کردند او را بارها در حین قربانی کردن حیوانات برای شیطان دیده اند.در آنجا بود که همه متوجه شدند آلیس جادوگر شده و در مراسم های جادوگری شرکت می کند. در بازرسی خانه آلیس، پودرهای عجیب و غریبی پیدا کردند که معلوم نبود از چه چیزهایی ساخته شده است.سال ۱۳۳۴ او به جرم جادوگری تحت محاکمه قرار گرفت. آلیس اولین جادوگری بود که در خاک ایرلند محاکمه می شد. نکته عجیب اینجاست که آلیس در شبی که قرار بود کشته شود به طرز اسرارآمیزی ناپدید شد و از آن موقع به بعد هیچ وقت دیده نشد

«جادوگر کودک ربا»، قرن سیزدهم بود که مردم فرانسه از جادوگری صحبت می کردند که از شیطان صاحب فرزند شده است. جادوگری به نام «آنجل دولابارت». محلی ها ادعا می کردند که فرزند این زن نیمی انسان و نیمی هیولایی است به شکل گرگ و مار که از کودکان تغذیه می کند. آنجل دولابارت از اعضای یک خانواده اشرافی بود که بین سال های 1230 تا 1275 در تولوس فرانسه زندگی می کرد. ماجرای زندگی این جادوگر مرموز وقتی ورد زبان ها شد که کودکان بسیاری در تولوس فرانسه ناپدید شدند و طولی نکشید که بارت جادوگر را دستگیر کردند. او در ابتدا به هیچ عنوان اعتراف نمی کرد اما پس از اینکه به بدترین شکل ممکن مورد شکنجه قرار گرفته به ربودن کودکان و قتل آنها اعتراف کرد. بارت نیز مثل بقیه جادوگرها در آتش سوزانده شد.

کاترین کف خوان «کاترین مونوازین» همسر یک جواهرفروش فرانسوی بود، کاترین ادعا می کرد از کودکی قادر به دیدن آینده بوده و برای همین مشهور شد. وقتی همسر کاترین ورشکست شد، او تصمیم گرفت با استفاده از روش های خاص و جادوگری، مردم را فریب دهد و از آنها پول بگیرد. بیشتر مشتریان کاترین افراد ثروتمندی مثل بارون ها، کنت ها و شاهزاده ها بودند و او با ادعای خواندن خطوط کف دست آنها، درباره آینده شان اطلاعاتی می داد و حتی برای این کار مراسم عجیب و غریبی اجرا می کرد تا واقعی تر به نظر برسد. کاترین همه این کارها را با کمک دخترش انجام می داد تا اینکه بالاخره به اتهام جادوگری دستگیر شد و سال 1680 در نزدیکی پاریس در آتش سوزانده شد.

«اگنس سامسون» در روستایی در اسکاتلند «قابله» بود. او در قرن شانزدهم زندگی می کرد و در شب هالووین سال ۱۵۹۰، در مراسم جادوگرهایی که قصد داشتند توفانی در دریای شمال بر پا کنند شرکت کرد. هدف این جادوگران غرق کردن کشتی «کویین آن» - همسر پادشاه انگلیس «شاه جیمز ششم» - بود که به سمت اسکاتلند حرکت می کرد. مراسم جادوگری آنطور که پیش بینی شده بود پیش نرفت اما شاه انگلیس در همان شب دستور داد ملکه از سفر بازگردد و چند روز بعد خود شاه جیمز ششم راهی اسکاتلند شد. این بار توفان سهمگینی در دریای شمال اتفاق افتاد که همه می گفتند اگنس جادوگر این توفان را به راه انداخته است. با شایعاتی که در این زمینه به راه افتاد نام این جادوگر برای همیشه در تاریخ جاودان شد اما در همان سال اگنس دستگیر شده و با دیگر جادوگران شمال برویک اسکاتلند که تعدادشان به ۷۰ نفر می رسید، در آتش سوزانده شدند.

«جادوگر قاتل» «مرگابن» در قرن هفدهم در آلمان زندگی می کرد، به او ارثیه هنگفتی رسید و وی تبدیل به زن ثروتمندی شد. وقتی مرگا را دستگیر کردند، در اعترافات خود گفت که دو شوهر خود و فرزندانش را به وسیله جادو کشته است. مرگا تبعید شد اما سال ۱۶۰۲ دوباره به آتلمان بازگشت و مورد محاکمه قرار گرفت.او جز اولین جادوگرانی بود که در آلمان دستگیر شده و به زندان انداخته شد. وقتی مارگا را دستگیر کردند باردار بود اما این موضوع باعث نشد تا محاکمه نشود. مارگا را آنقدر سخت شکنجه دادند تا اعتراف کرد فرزند او حاصل ازدواجش با شیطان است. مارگا در پاییز سال ۱۶۰۵ همراه فرزندی که در شکم داشت سوزانده شد و در همان سال نزدیک به ۲۵۰ جادوگر در آتش انداخته شدند.

جادوگر وحشت آفرین «جورج پیکینگلی» مردی بلند قد و نه چندان دلچسب بود که در قرن نوزدهم زندگی می کرد. به گفته جورج، اجداد وی جادوگر بودند و یک شب، روح یکی از جدادش سراغ وی آمده و او را تبدیل به یک جادوگر کرده است. او روستاییان را با این حرف هایش می ترساند و از آنها باج می گرفت. گفته می شود او با نیرویی که داشت حال بعضی از بیماران را خوب می کرد و برای همین خیلی ها به جادوگر بودن وی باور داشتند.

«روح یک جادوگر» در قرن هفدهم، زنی به نام «مال دایر» در «سنت مری کانتی» مریلند زندگی می کرد. درباره زندگی او داستان های اسرارآمیز بسیاری می گویند. او زن مرموزی بود که در زمینه گیاهان طبی مهارت داشت اما بیشتر به عنوان یک جادوگر شناخته می شد و برای همین در یک شب برفی وی را در خانه اش به آتش کشیدند. (مال دایر در سمت چپ تصویر) در آن شب زمستانی دایر هر طور که بود به جنگل فرار کرد. چند روزی از وی خبری نبود تا اینکه یک پسربچه، جسد او را پیدا کرد. وی روی تخته سنگ بزرگی در حالی که زانوهایش تا شده بود یخ زده بود. یک دست دایر به سمت بالا دراز بود و مردم محلی می گفتند که او در حال نفرین کردن مردی که خانه اش را آتش زده بود، جان داده است. نفرین دایر تا سال ها بر مردم روستا چیره شده و آنهاس ال های زیادی را در سرمای طاقت فرسا و بیماری سپری کردند. به ادعای مردم روستا حتی گاهی اوقات روح دایر در جلد حیوانات مختلف می رفت و روستاییان را اذیت می کرد. گفته می شود روح این جادوگر هنوز هم در منطقه پرسه می زند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بک میدم
بک میدم
بک میدم
ادمین پین نشه؟🌚
چرا کاور ندارهه 😭
واقعا چرا
خواستم ویرایش کنم بزارم فهمیدم نمیشه
بنام خداوند جان و خرد
کزین کمتر اندیشه بر، نگزرد✓
بک میدم.
همینقدر کوتاه و مختصره ولی بسیار پر معنی، پس فالوو کن تا تو کمتر از ۴۸ ساعت بک بدم؛
ادمین پین؟
عالی
تشکر
اما جالب بود لذت بردم
ممنون
🙏🏻
از نظر که الکی بوده چون در قرون وسطی ارکیده یک حرفه ای بلد بوده بهش می گفتن جادوگره...یه مثل چندتاشون که مردمو گول می زدن
آره بیشترشون صرفا از نادونیه مردم راحت استفاده میکردن
واو چه باحال :))))
البته توی قرون وسطا انگار ادمایی که درمان میکردن هم جادوگر حساب می شدن
آره
قرون وسطی خیلی عجیب و بد بوده
🤝درسته
جالبه که بیشترشون زن بودند... به هر حال جالب بود... خوشحال میشم اولین تستمو انجام بدی و لایکش کنی...
یک دونشون مرد بود
سلام 🔫
من تا ¹⁰⁰⁰ تاییم هم بک میدم هم 🩴
¹⁰ امتیاز مجانی بهتون میدم💗
__________
پس منتظر چی هستی؟ 🪨
ساری ولی پین؟ 🩰
بک پلیز:)))))
خیلییییییی خوب بود واقعا ارزش داشت که ویژه شد
تشکر :]