شرلوک هلمز و در-ند-ۀ باسکرویل نویسنده سر ارتور کنان دویل { استپلتُن های پِن هاوس }
صبح روز بعد هوا آفتابی بود و سرما سرحال تر .
قضیۀ گریه ای را که شنیده بودم برای سِر هنری تعریف کردم . او زنگ زد و باریمور را خواست ، و از او پرسید قضیۀ گریه چه بوده . از شنیدن سئوال سِر هنری رنگ از روی باریمور پرید .
گفت : « فقط دو تا زن توی خانه هستند ، سِر هنری . یکی دختر خدمتکاری که در طرف دیگر خانه می خوابد ، و دیگری زن من ، که حتم دارم گریه نمی کرد . »
اما دروغ می گفت . من خانم باریمور را پس از صبحانه دیدم . آفتاب به صورتش افتاده بود و پیدا بود که گریه کرده است .
چرا باریمور دروغ گفت ؟ چه اندوه ژرفی همسرش را به گریه انداخته بود ؟ آیا این مرد ریش سیاه و خوش قیافه رازی با خود داشت ؟ آیا باریمور همان مردی بود که در لندن سِر هنری را می پایید ؟ تصمیم گرفتم به ادارۀ پست محلی بروم و روشن کنم که تلگرام واقعا به دست خود باریمور رسیده است یا نه .
هنگامی که سِر هنری سرگرم نوشتن چند نامه بود ، من به ادارۀ پست رفتم . ادارۀ پست در دهی به نام گریمپن و نزدیک آنجا بود . با پسری که تلگرام را به هال برده بود حرف زدم .
پرسیدم : « تلگرام را به دست خود آقای باریمور دادی ؟ »
پسرک گفت : « خب ، او بالای بام و نمی شد به دست خودش بدهید . دادم دست خانم باریمور ، و او قول داد که فوراً بدهد دستش . »
پرسیدم : « خودت باریمور را دیدی ؟ »
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
سرنوشت خاندان خاویر چی میشه؟😨
فصل دوم زندگی در سال ۱۸۴۵ اومد
عالی بوددد
پارت بعد؟
تو بررسی هست