10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Dazai انتشار: 4 سال پیش 50 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اسم این پارت 💟آکادمی جادوی سفید💟 امیدوارم خوشتون بیاد💟
خلاصه پارت قبل
ستاره داشت به خودش انگیزه میداد که یک پیرزن را میبیند که انگار نیاز به کمک دار.....
ادامه داستان👈👈👈👈👈👈
🌟ستاره🌟همین طوری که داشتم به خودم امید میدادم دیدم که یک خانم پیر که انگار نیاز به کمک داشت کنار جاده ایستاده(اون مامان بزرگه البته کمی کوتاه تر و با عصا👆👆👆👆)رفتم ببینم اگه کمکی ازم برمیاد انجام بدم😇وقتی پیشش رسیدم گفتم👑سلام خانم کمکی از دست من بر میاد😇خانم پیر نگاهی به من کرد گفت👑بله میتونی این کیسه هارو برام بیاری😯گفتم👑کدوم کیسه ها🤔سرشو برگردون و گفت👑اینا رو میگم😊نگاه کردمدیدم سه تا کیسه بزرگ پر از میوه و مواد غذایی بود🤐 رو بهش کردم گفت👑حتما خانواده پر جمعیتی دارید مگه نه؟🤔در جواب گفت👑خانواده کجا بود من فقط یک نوه دارم که اونم توی آکادمی جادوی سفیده😃بد کمی جلوه تر رفت گفت👑حالاکه میخوای کمک کنی لطفا اون سه تا کیسه رو بردار بیار خونم دور نیست هیمین جلوه تره😒
مات مونده بودم ولی بازم گفتم👑چـچـشم
😶دوبالش راه افتادم توی فکرم گفت نوهاش توی آکادمی جادویی سفیده یعنی جادو بلده🤔یانه؟🤔خیلی دلم میخواد بدونم😑فوضولیم حسابی گل کرده بود😏ولی جرئت نداشتم بپرسم😣💖کمی بعد💖 به خونهش رسیدیم حسابی خسته شدم بودم وارد خونه شودیم کیسه هارو روی زمین گذاشتم و خودم رو زمین ولوشدم😵خانومه گفت👑چای سبز میخوای برات بیارم دخترم🍵گفتم👑ممنون نمیخورم☺بعد خودم از روی زمین جمع کردم نشستم🙂 یادگوشی افتادم که شارژ نداشت از توی کیف درش آوردم و رو به خانم کردم گفتم👑میدونید چه جوری میتونم این گوشی شارژ کنم؟خانم! چون شبیه گوشی قبلیم نیست!
پیرزن که رو موبل نشسته بود گفت👑من از این چیزا سر در نمی یارم ولی نوهام هم از اینا داره🙁در ضمن دیگه منو خانم صدا نکن تو بهم کمک کردی جای نوهمو داری پس بهم بگو باچان(یعنی مادر بزرگ)😊 گفتم👑باشه حتما ام راستی یک سوال ذهنمو مشغول کرده میتونم بپرسم؟😀باچان گفت👑بپری دخترم اشکالی نداره😊
گفتم👑بی ادبی نباشه هان؟فقط کنجکاو شدم که اسم نوهتون چه و این آکادمی جادوی سفید کجاست؟🤗باچان در جواب گفت👑اسم نوهام آکیع و اگه دقیق بخوای بگم نمیدونم که آکادمی جادو کجاست ولی مدونمکه مثل یک مدرسه ست که دانش آموز هایی که استعداد جادویی دارن رو تعلیم میده😯صبر کن ببینم گفت آکی یعنی همون آکی که امروز دیدم یا یکی دیگه وای مغزم اینقدر درکش بالا نیست که بتونه معماهای پیچیده حل کنه😵 همین طوری که مغزم داشت سوت میکشید باچان گفت👑ای وای شام دیر شد راستی تو هم لاید اینجا بمونی😇نمیدونم چی شد هر طوری شد منو برای شام نگه داشت بعد از اینکه شام خوردیم بلند شدم گفتم👑ممنون از شام تون ولی دیگه من باید برم خیلی دیر شده😅بهم گفت👑کجا میخوای بری تو که جایی برای رفتن نداری😏
با ترس گفتم👑شـشما از کجا میدونید؟😱بهم گفت👑وقتی داشتی به خودت انگیزه میدادی صدات شنیدم آخه گوشای من خیلی تیزه😙خیالم راحت شد باچان ادامه داد👑اینجا یک اتاق خالیه میتونی امشب پیشم بمونی و منو از تنهایی در بیاری😃هر جوری بود شب مو صبح کردم🌃🌁از خونه باچان رفتم با اینکه خیلی اسرار کرد بمونم ولی دلم میخواست تا بفهمم که اکادمی جادو کجاست🤔ولی مجبور شدم به باچان قول بدم که بعدا دوباره برم پیشش😌یاد ورقه افتادم دوباره از کیف درش آوردم که ببینم میتونیم بخونمش یا نه؟🤔وقتی درش آوردم خطش درست شده بود و راحت میتونستم بخونمش😮
باورم نیمیشد همین دیروز بود که خطش عجیب و غریب بود هان😮ولی خوب شد چون چیزی که روش نوشته شده بود به دردم خورد روش نوشته بود💥برای ثبت نام در مدرسه جادوی سفید رو خط مارپیچ زرد برنید💥با خودم گفتم👑اینجوری هم کارت میتونم به اون آکی برگردونم هم بفهمم چه خبره😋روی خط زرد زدم یهو همه جا سیاه شد و زیر پام به رنگ سفید در اومد😮وقتی به خودم اومدم رو یک صندلی توی یک اتاق بودم جلوم یک میز بود با کلی پرونده📔و پشت سرمم یک در بود⛩️ تو شک بودم برای این دیگه خیلی سنگین بود که یک دفعه خانم جوانی از در وارد شد😱
لایک کن
ادامه برای پارت بعد
راستی چالش لطفا برید اوی یکی از تست هام که اسمش هست⚡ بیا تو نظر بده....⚡و بگوکدوم داستان یهتره
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)