اومدیم با پارت آخر😁 خب بریم برا داستان
جیمین یادتونه جلوی بستنی فروشی ۷ نفر بهتون خوردن؟
چو 《آره بستنی مون رو به فنا دادن😭
جیمین《 خب اونا ما بودیم😅 درست ۳ ساله که به ا/ت فکر میکنم چون اون موقع معروف نبودید و ماسک نداشتید کاملا میشناختیمتون😐💕
ا/ت 《جیمینااااااا
تین《 حالا که اینطوری شد مارو باید مهمون کنید اونم به بستنی😎 ولی باید کل داستان موقع بستنی خوردن تعریف کنید😗
یون 《صحیح😃
《یه فلش بک بریم بعد میریم به بستنی فروشی》
(۳ سال پیش)
نامجون 《این دست رو هم ببازم مجبورم ببرمتون بستنی فروشی🤐
جیهوپ بله🤤
(نامجون باخت)
نامجون《 خب خب گایز پاشید بریم بستنی بخوریم🤤
کوک هورا بستنی🌻
از زبان جیمین《 تو راه بستنی بودیم که خوردیم به ۴ تا دختر🤐
من فقط تا ۳ دقیقه محو یه دختره بودم که یکیشون گفت:《
حواستون کجاست؟ (این چو بود)
جیمین 《خیلییییی معذرت میخوایم
اونی که من محوش بودم گفت: ما هم مقصر بودیم معذرت خواهی لازم نیست 😊
بعد رد شدن🤐
هیچکدوم از اعضا حرف نمیزدن💔😂 ما اونروز بیخال بستنی شدیم ولی......
از اونموقع تا حالا یه لحظه هم نتونستیم از فکر کردن به شما ها دست برداریم😐💚
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک