ناظر توروخدا تایید کن، این کجاش تکراری و کم اهمیته آخه؟🥲
روزی که پرنده ام به ناحق توی قفس گرفتار شد، من یازده ساله بودم. یک دختر یازده ساله شاد که هیچوقت به چنین چیز تاریکی فکر نمی کرد. حتی فراموشش نمی کنم؛ چهره ی نفرت انگیز آن زنی که این بلا را سر پرنده ی قشنگم آورد. پرنده ام از کهکشان آمده بود، حتی یادم است لقبش این بود، مستر گلکسی.. یعنی مردی از کهکشان. من دلم می خواست زود برگردد، اما نشد.. تازه اش، یکسال و دو سال هم نه.... قرار است سیزده سال توی آن قفس بماند!!
شاید باورش نکنید، اما من هنوز که هنوز است هیچوقت نتوانسته ام ضربان قلب پرنده ام را از نزدیک حس کنم و گرمی بالهایش را در آغوش بگیرم؛ او به اندازه یک دنیا از من دور است و تنها راه ارتباطیمان، یک مدار باریک؛ دور کره زمین.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
کریس ووی رو نمیشناسم ولی از ته قلبم احساساتی شدم🥲
اگه یه سرچ کوچیک بزنی خیلی اطلاعات ازش زیاده.. یکی از اعضای اکسوئه که به خاطر بی لیاقتی کمپانی به این روز افتاده..:(
دارم گریه میکنم😭