In the end is him and i

خب شما 20 سالتونه و جایزه ی زیبا ترین زن سئول رو گرفتین . یه برادر بزرگتر داری . اینجا علامت تو اینه : ا.ت یا گاهی هم مینویسم تو . تو توی امریکا به دنیا اومدی و برای زندگی اومدی به سئول .... تو هم خواننده ای هم دانشجو و اینکه تو کمپانی بیگ هیت کار میکنی . راستش از اول اونجا نبودی مدیر بیگ هیت تو رو دید و از تو خوشش اومد و اینجوری اسخدام شدی ...... ( عکست توی بالا هست )

از زبون تو : با صدای الارم گوشیم بیدار شدم رفتم طبقه ی پایین (توی ویلای دو طبقه زندگی میکنی) دست و صورتم رو شستم و خدمت کارم برام صبحانه اورد و بعد نشستم خوردم ..... . بعد اماده شدم تا برم دانشگاه ( بعد از دانشگاه ): یه راست رفتم خونه و یکم استراحت تا برای ساعت 5 اماده شم تا برم کمپانی و ...... . بیدار شدم دیدم ساعت 4 هست . پاشدم دوش گرفتم بعد رفتم لباسم رو پوشیدم و رفتم کمپانی :}

توی کمپانی از زبون کوکی : رئیس صدامون کرده بود تا بریم جلسه موقعی رفتیم اونجا توی اتاق جلسه رئیس بود و گفت : بفرمایید بشینید . همگی رفتیم وشستیم روی صندلیا (پس نه پس میخوای بشینن رو هوا اخه :/) رئیس : راستش دلیله اینکه صداتون کردم این بود که یه دختر هست و واقعا کارش عالیه و دوس دارم اون رو با شما معرفی کنم تا با هم یه گروه بشین و با هم بخونین ......

از زبان نامجون: موقعی رئیس اینو گفت تعجب کردم و گفتم : ولی اگر یه دختر اضافه بشه پس بنگتن بویز دیگه معنی نمیده :/. رئیس: خب میتونید اسم گروهتون رو عوض کنید اونش به من ربطی نداره :/ . نامجون : ایا قراره ما تعید کنیم که باید اضافه بشه یا نه . رئیس: نع راستش من فقط میخواستم بهتون خبر بدم که قراره یکی اضافه بشه :/ . نامجون: خب نظرتون چیه رای گیری کنیم تا ببینیم اضافه بشه یا نه . رئیس: هرچند هیچ فرقی به حال من نمیکنه ولی باشه .

نامجون:خب کا موافقن که یه دختر به جمعمون اضافه بشه . بقیه ی اعضا دستاشون رو بالا بردن بهذجز نامجون . رئیس : خب پس تکلیفمون مشخص شد :). از زبان کوک: صدای پا اومد بعد یهو ..........

ادامه بدم یا نه ؟