نجات دادن شده

فصل اول سلام من یوری هستم ۱۶ سالمه و یک دورگه هستم شش سال است که به کشور مادرم ژاپن سفر کردیم ولی من در سئول کره جنوبی به دنیا امده ام شما قرار است با زندگی من اشنا شوید و ممکن است من الان زنده نباشم

من عضو یک اکادمی جادویی هستم هرکسی نمیتواند وارد این اکادمی شود کسانی که میتواند وارد این اکادمی شوند یا تازه رگه هایی از افـسردگـ.ی در انها دیده شده یا اینکه افـ.سرده هستند

روزی که به اکادمی رفتم روز بسیار بدی داشتم و کلی کتـ.ک از برادرم خورده بودم و درد داشتم از خانه بیرون زدم تصمیم گرفتم از کوچه پس کوچه های اشنای توکیو شروع کنم و بروم و از خانه دور شدم همین گونه داشتم حرکت میکردم که ناگهان یاختمانی نورامی و بزرگ و شگفت انگیز را دیدم که رویش نوشته بود اکادمی جادویی تعجب کردم که چرا یک فرد باید ساختمانش را در کوچه پس کوچه های بد بوی توکیو بسازد ان هم همچین ساختمان بزرگ و مجللی را از روی کنجکاوی وارد ساختمان شدم که بفهمم دقیقا چیست وارد ساختمان که شدم از تعجب شاخ در اوردم دو طبقه داشت بزرگ بود و چراغ های مخفی برای زیبایی ساختمان کار گذاشته بودند پر بود از ادم هایی با لباس های عجیب غریب از روی کنجکاوی به سمت جلو حرکت کردم جای خیلی بزرگی بود و بسیار زیبا بود چراغ هایش فکر کنم از طلا بودند به طبقه بالا رفتم انجا پر بودد از اتاق انجا هم مثل طبقه پایین بسیار زیبا بود ناکهان صدای مکالمه ای را شنیدم ترسیدم خواستم فرار کنم اما خشک شده بودم نمیت. انستم راه بروم یا حرف بزنم از دور یک زن که داشت درباره ی چیزی به کسی توضیح میداد که من از ان سر در نمی اوردم به من نزدیک شد چشمش که به من افتاد و وراندازم کرد ناگهان گفت تو یوری هستی درسته؟ با تعجب گفتم بله خودمم زن کفت منتظرت بودم دنبالم بیا تعجب کردم که چرا باید او منتظر من باشد دنبالش رفتم

از هیچ چیز سر در نمی اوردم اما بعد از توضیحی که درباره اکادمی به من داد همه چیز برایم روشن شد نویسنده کاربر یونا♕