عضوم هشتم (پارت دو )

از زبان ماریا: صبح بیدار شدیم صبحانه خوردیم یهو دیدم جیمین از بالا عین اینکه هیولا دیده باشه اومد پایبن جیمین:ماریا ماریا ماریا ماریا ماریییییییااااااااااااا ماریا :چیه چی شده بگو سکته دادی و و گوشیش رو نشونم داد .وات!!! دادازدم:ه..می..همین یه روزه بیرون شدم ؟ نامجون گفت:چی شده تو جیمین که منو کشتین من که دهنمی وا مونده بود و نمیتونستم حرفی بزنم جیمین توضیح داد:از بیگ هیت پیام دادن گفتن دیگه ماریا حق اجرا نداره نمیدونم شوخی یا نه ولی هرچی هست از بیگ هیت شوگا:یعنی چی ماریا هنوز یه اجرا هم نرفته یعنی چی اخراج نامجون:بچه ها من یه نقشه دارم ماریا رو باید پنهان کنیم کوک:یعنی چی که پنهان کنیم مگه شیر موز که قایم کنیم تا دست کسی بهش نرسه من که داشتم جون میاوردم سر کوک با گریه داد زدم :شیر .....هق هق😭😭موووز. .....😭😭😭😭هق هق ... خودتی.اگر. ...هق هق😭😭😭 بعدش سریع رفتم بالا تو اتاقم و یه زره که گریه کردم خالی که شدم وسایلم رو جمع کردم و اومدم پایین و نشستم رو مبل و داشتم به خاله ام زنگ میزنم که یهو نامجون گوشی رو از دستم کشید گفتم:هیییی چی کار میکنی؟ نامجون:خودت چی کار میکنی؟ من:(با جدیت تمام )دارم زنگ میزنم خالم بیاد دنبالم. نامجون: امممممممم چیزه خاله مادر بزرگترین رفتن جیجو(جزیره ای توی کره ) من:وات خالم رفته جیجو پس من الان برم پیش کی نامجون :هیچ کس پیش ما میمونی جیمین و کوکی و شوگا رفتن صحبت کنند ببینن مشکلی ون چیه

داستان از زبان جیمین:تو راه دست و پای من میلرزید از استرس .وقتی رسیدیم شوگا با عصبانیت رفت جلو(شوگا £کوکی $جیمین&رئس بیگ هیت#)به چه جراتی دختر بچه ای که تازه وارد و هنوز هیچ اجرایی نداده رو اخراج میکنید ها #اون فقط یه ایمیل فیک بود اونا همش یه نقشه بود $جانم!نقشه چی واسه چی#دیشب بعد انتخاب اینکه ماریا تو کدوم بیفته یه خانم پرو بی ادب با یه دختر لوس که میخورد همسن ماریا باشه اومدن اینجا کلیک اعتراض که ماه پیش گفتین دختر من کم سنه و نمیشه بره گروه کیپاپ ولی الان یکی دیگه رو که از دختر من بی هنر تره رو میفرستید ولی سو تفاهم نشه ماریا واقعا کارش عالیه و بنابر این ،این شد که من اون ایمیل رو دادم&اها پس اینا الکی بوده . بعد گوشی رو گرفتم و رفتم بیرون زنگ زدم به ماریا و ماجرا رو گفتم

داستان از زبان ماریا:داشتم میرفتم که واسایلامو بزارم سر جاش که یهو گوشیم زنگ خورد جیمین بود جواب دادام گفت که همه اون ایمیل یه ماجرا پیچیده داره ولی اون ایمیل دروغ بوده منم از خوشحالی جیغ زدم .تهیونگ و جین از اتاق بقلی هراسون اومدن. تهیونگ:چی شده؟!!!!! من:هیچی الان جیمین گفت اون ایمیل فیک بوده دارم میمیرم از خوشحالی. جین :واییی عالیه خیلی خوشحالم. بعد جیمین و کوکی و شوگا اومدن و منم گفتم:بچه ها من حوصله سر رفته به عنوان یه بچه دوازده ساله الان باید کلی کار میکردم نه این که دست رو دست بندازم بشینم اه جین:نظرت چیه بریم شهر بازی خوبه؟ تهیونگ :واییی عالیه منم دلم هوس پشمک شهر بازی رو کرده ماریا :اره عالیه بزار برم لباسم رو بپوشم. داشتم از پایین عین جت میومد رفتم قمقمه ام رو پر آب کردم گذاشتم تو کوله ام گوشیم رو گذاشتم تو جیب هودیم و از در داشتم میرفتم که یهو جیمین کلاه هوایم رو گشید:ای بچه شیطون همیشه بزن ماسک و کلاه خدا نکرده الان معروف شدی من : او ببخشید

رفتیم سوار ون شدیم رفتیم رسیدیم شهر بازی همون اول تهیونگ که رفت سمت دکه پشمک منم دست نامجون و کشیدیم گفتم :تورو جدتت بیا بریم تونل وحشت نامجون:من نه. رفتم پیش جیهوپ:بیا بریم تونل وحشت جیهوپ:من !من از ترس سکته رو میزنم .آخری گفتم :حالا که اینطور همه با هم میریم.من نشستم کنار جیمین و از وقتی که شروع کرد به حرکت جیمین داد زد تا آخر آخری وقتی پیاده شدیم بهش گفتم :احیانا اون حنجرت درد نگرفت و همه زدن زیر خنده بعد جیمین برگشت گفت که :حالا من که هیچی جیهوپ که گوش منو اون پشت کر کرد جین برگشت گفت:یه سوال چرا کوک اینقدر مات بود از اول که کنارمه بود هواسم بهش بود هیچ تکونی نخورد هیچ جیغیر نزد هیچ ری اکشن داشت کوک :داشتم فکر میکردم چجوری شیر موز ها رو بخورم که ماریا نفهمه .گفتم:یااااااااااااااا تند نرو بزار منم برسم منم از اون شیر موزائیک سهم دارم

شب شد برگشتیم خونه حس کردم اون تونلی وحشت اثر بدی روم گذاشت گفتم:امممممممم چیزه میشه امشب یکی پیشم بخوابم من میترسم 😑😣 جیمین گفت:انگار فقط منو جیهوپ و بقیه نترسید یم خانم شجاعمون هم ترسیده.باشه زیاد اذیتت نمیکنم من پیشت میمونم. جیمین داشت برا خودش رخت خواب میاورد که یهو .......

ببخشید یه سوال هیچکس :بفرمایید ظالم ترین آدم کیه هیچکس:نویسنده خانم ریا چون جا حساس میکات(کات میکنه )