
آنچه گذشت زنده باد اسکایلار شاهدخت مدافعان بال من داشتم اب افزاری می کردم

از جزیره مدافعان بال دور شدم. شروع کردم با حرف زدن با نایتستار تا زمانی که رسیدیم به یک غار نزدیک جزیره فیوری. تو راه به نایتستار شروع کردم به حرف زدن:《میدونی نایتستار، احساس تنهایی می کنم، میدونم که مالا رو دارم، تورو دارم، هیکاپ و دارم، تراک رو دارم، برک رو دارم، مدافعان بال رو دارم. ولی باز به هر حال قبیله مادریم از من استقبال نمیکنه. (نایتستار یه غرش کرد تا به اسکایلار بگه تنها نیست) وای حالا که گفتی یادم اومد، سال دیگه من قانونا رئیس قبیله فیوری میشم، ای وای! حالا که من از قبیله خارج شدم پدرم احتمالا یا کروگان یا ارِت رو انتخاب می کنه، اونا واقعا آدم های مناسبی برای قبیله نیستن. وای، وای،(اینجا دیگه اسکایلار از عصبانيت داد زد) برای خوبی خودم، اژدها ها، برک به قبیله خودم پشت کردم، وای وای وای.(نایتستار یه لبخند زد و با نفجار پلاسما ترقه های قشنگی درست کرد تا به اسکایلار بگه کار بدی نکرده)》تو گوش نایتستار با عصبانیت نجوا کردم که چرا ترقه درست کرد البته ازش برای بهتر کردن حال من تشکر کردم، بهش یادآوری کردم که نزدیک قبیله فیوری هستیم. دیدم خیلی بهش سخت گرفتم چون یه خرخر با ناراحتی کرد. احساساتم جریهه دار شد. گردنش رو خاروندم و ازش عذرخواهی کردم. رسیدیم به غار ساحره.(عکس غار ساحره هست)

با ترس و لرز وارد غار شدم، بعد همه قدرتم رو جمع کردم و با شجاعت وارد شدم. به نایتستار گفتم کنار ورودی غار بمونه تا یک وقت کسی از قبیله فیوری اینجا پیداش نشه، بی اجازه دباره به قبیله فیوری اومده بودم. وارد غار ساحره شدم. (ساحره با یه صدایی مثل صدای پرنسس ازولا تو اواتار حرف میزنه، نمیدونم بتونم صداش رو بیارم یا نه ولی اگه تونستم جای عکس شما تو این سوال میبینیدش) داد زدم:《اهی ساحره! کجایی!》(برای اسکایلار از ♧برای ساحره از⊙) ⊙مامان بابات بهت یاد ندادند وقتی کسی خوابه نباید داد بزنی🥱 ♧طعنه بود ولی جوابش رو میدم مادرم وقتی نوزاد بودی فوت کرد و پدرم هم اهمیت به من نمیده😠 ⊙به هر حال(چشماش رو میچرخونه) 🙄اینجا چی میخوای؟🥱 باید قبول کنم واقعا شجاع بودی برگردی اینجا😏 ♧تو من رو طلسم کردی!😠 میتونم اب رو کنترل کنم یه جوری که انگار دارم ابافزاری می کنم🥴 ⊙فقط ابافزاری نیست، اتشافزاری هم هست😈 ♧ولی چرا منو طلسم کردی؟ ممکنه به کسایی که دوسشون دارم آسیب بزنم😟😤😡🤬 ⊙افسانه اواتار رو شنیدی؟😼 یه طلسم کردم مثل اونا بتونی عناصر رو کنترل کنی😏 ♧وایسا وایسا یعنی من آواتارم!!!!😮😯😲🤯 ⊙نه احمق جون🤣 اوتار بر هر چهار عنصر مسلطه، تو میتونی دو عنصر رو کنترل کنی، اب و آتش💦🔥 ♧ولی چجور از اونا استفاده کنم؟🥺 ⊙وقتی طلسمات کردم اونا رو هم بهت یاد دادم😏همش رو بلدی ♧خب قبلا مطالع زیادی داشتم راست میگی من بلدم😄 ⊙دقیقا حالا دیگه مزاحم من نشو و برو🥱😴

سوار نایتستار شدم و به سمت جایی رفتم که سنگی باشه تا چیزی آتیش نگیره. همه الف های حرض و خشک رو جمع کردم تا دود نکنه(اگه دود کنه میفهمن اسکایلار برگشته به جزیره فیوری البته اول میرن ببینن چیشده بعد میفهمن ولی خب اصل کلام رو فهمیدین) شروع کردم به آتش افزاری(همه حرکت هایی قدرتمند آتش افزاری تو اواتار رو بلد بود، مثل اژدها از دهنش آتیش بیرون آورد، یه آذرخش تولید کرد، کلا هر اتش افزاری که تو اواتار اخرین باد افزار میاد.) وقتی آذرخش درست کردم بارون شروع شد موندم چرا. بعد که یکم گذشت و داشتم اب افزاری تمرین می کردم یه آذرخش بهم حمله کرد(رعد و برق نزدیک بود بهش بخوره) سریع مسیرش رو تعغیر دادم ولی متاسفانه خورد به کسی که امیدوار بودم اینجا نبینم، پدرم دراگو بلادفیست. خوشبختانه فامیلی من دیگه بلادفیست نیست در واقع اصلا فامیلی ندارم چون شاهدخت مدافعان بال هستم. آذرخش خورد به سر پدرم. دویدم پیشش. ترسیده بودم که نکنه کشته باشمش، نفس می کشید ولی بیهوش شده بود، که بخوام روراست باشم واسه من یکی خوب بود. با آب شفاش دادم(همونطور که کاتارا تو اواتار میکنه) باید سرش رو میکدم واقعا ترسیده بودم، پدرم حافظهش رو از دست داده بود، یه بخشیش رو از اینکه داشت ارتش اژدها درست میکرد و چیز های دیگه بیخبر بود. وقتی شفاش دادم حافظهش برگشت(برای اسکایلار از ♧ برای دراگو از♤) ♤اسکایلار! چطور جرعت کردی اینجا برگردی😤(خودمونیم ها چه پدری داره دخترش جونش رو نجات میده باباش میاد عصبانی میشه از دستش) ♧به این دلیل😠(آتش افزاری میکنه) ♤تو، تو، تو چت شده، چی هستی😨 از اینجا برو😡 ♧باور کن دوست ندارم به اینجا برگردم ولی جا بهتر پیدا نکردم😏(اینجا لحنش مثل ازولا میشه یعنی شد) ♤اومدی اینجا چیکار🧐ااااه(حافضش بر میگرده و دستش رو میزاره رو سرش چون سرش درد گرفت) ♧اومدم بهت هشدار بدم، من اژدهایی در بدن وایکینگم، از اژدها ها دوری کن و من بهت صدمه نمی زنم، اگر به کار هات ادامه بدی مطمئن باش خودم میکشمت😠 ♤بشین تا ببینیم، چون حافظه من رو برگردوندی بهت رحم می کنم. ♧بشین ببینیم کی رحم می کنه. سوار نایتستار شدم و با آتش افزاری رو زمین یه ارم درست کردم.(تو عکس هست)

اسکایلار به سمت برک میره
این پارت کوتاه بود میدونم پارت بعد جبران می کنم
میدونم خیلی طول کشید ولی پارت بعد عالیه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)