عنوان امیدوارم زود منتشر بشه
وقتی این جمله رو اون کلاغ مرموز گفتم عصبی شدم.اون صدای آشنا...همون..همون صدای کلاغ مرموز بود.اون ..اون... داد زدم: تو به ما کلک زدی...تو درو.غ گفتی نباید این کار رو با ما میکردی.تو گفتی دوست ولی دشمن ولی تو فقط دشمن بودی و اصلا اثری از دوستیت با ما نبود. اون هم با یه صدای بلندتر از من داد زد: ولی من کمک کردم .شما اشتباه ترین جاها رد میگشتین.من گفتم برین سراغ جاهای وقوع اون ماجراها( نمیگم چون نطرم رد میشه میدونین دیگه چیه..) نفرفتین رفتین سراغ اداره پلیس اشتباه ترین جای ممکن.پس این تقصیر شماست نه من.یه لحظه هردومون به خودمون اومدیم که دیدیم همه دارن به ما دوتا نگاه میکنن.لارا( کلاغ مرموز سرش رو پایین انداخت .صورتش اونو ناراحت نشون میداد ولی معلوم بود از داخل بدجور بهم ریخته .اگه کسی پیشش نبود جیغی میکشید که تا اون طرف بیابون و شهر و هرجایی که میخواستیی میرفت.! رو.ح بنفش گفت: که این طور...میخواستم چند تا خیان.تکار دیگه رو بگیرم که یکی از سربازان خودش دشمن بوده و ما خبر نداشتیم..خوبه.خوبه..پس تو هم میخواستی به اون خیان.تکارا کمک کنی...مایا گفت: منظورت از خیانت.تکارا
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
جالب بود
عالیییی
ممنونم مرسی
عالیــــــــــــــــــــی🩷💜🩷🩷💜🩷💜🩷💜🩷💜🩷💜🩷💜🩷💜
مرسییی
خواهــــــــــــــش میکنم😊🫶