عنوانمون راستی با فولیا آشتی شدیم. ۴ تا داستانم رو کلی ازش تعریف کردم بگو اکش رو تو تستچی پاک کرده. حالا اومدم عوضش رو در بیاممم. 😎😎
این داستان از زبان کلارا: داشتیم از دست جنگل فرار میکردیم! وای خدای من عجب اوضاعی بود. سوفیااون الماسی که دستش بود رو به سمت اون ریشه ها گرفت وای خدای من اونا... اونا به حالت عادی برگشتن!
عکس بالا دنیز اورهان
ببخشید بد شد💔
اسلاید هارو کم مینویسیم همه عکس هارو جا بدم.
17 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید 🎍
اسم کتاب های کتابخانه ی لونا : دخترک گمشده 🌹
ووووییی چقد لئا و دنیز و قشنگ درست کردی خیلی عالی بود🌟🌟🌟🌟🫶🫶🫶🫶
واو واقعا ممنونمم مرسییی
خوشحالم خوشت اومدهه
از عکس ها خوشم اومد قشنگ بودن
ممنونم
خواهش میکنم
عجب رسمیه رسم زمونه
در انتظار تبهکارا و پارت ۶
به زودی میاد
دمت گرم من خیلی منتظرم
تو صفه الان