داستان با شما کلاس ماجراجویی

داستان در هر پارت از زبان یکی روایت میشه این پارت از زبان نادیا هوفرد: روز اول مدرسه بود. مدرسه ما نزدیک یک جنگل عجیب و غیر عادی بود ولی باید اونجا میرفتیم راستش مادرم هم که خودش اونجا درس میخوند میگفت که اون جنگل یه آزمون داره که فعلا هیچکس نتوانسته اون آزمون رو به درستی بده. هیچوقت چیز بیشتری نمی‌گفت و مرموز حرف میزد. راستش تا وقتی که به مدرسه جدیدم نرفته بودم به حرفش توجهی نداشتم ولی الان یه جورایی شجاع تر شدم. میخوام اون آزمون رو که نمیدونم چیه رو بدم. هرجوری شده. لباس مدرسه رو پوشیدم.کیفم رو که از شب قبل جمع کرده بودم برداشتم و به سمت مدرسه راه افتادم.همش به اون آزمون و مدرسه فکر میکردم که دیدم رسیدم.بله اونجا مدرسه جدیدم بود.

داخل مدرسه همینطور که همه مدرسه ها هست اول یکم بیکاری از نطر منه و بعد کلاس بندی. من پاترهد بودم و فکر میکردم ربطی به هاگواتز داره( هری پاتری نیستا داستان) یکم راه رفتم و حوصلم سر رفت تا اینکه یه دختر به اسم سوفیا اومد پیشم و با لحن مهربانی گفت: سلام. میای با هم دوست بشیم؟ از قیافش می‌خورد دختر مهربون و آرومی باشه ولی خب پرحرف و شیطون بود. با لحنی مثل خودش جواب دادم : سلام بله حتما.من نادیا هوفرد هستم و شما؟ _ من سوفیا اسمیت هستم. خوش بختم( سوفیا کارکتر خودمه البته بیشتر دوست جدیدم بود( فولیا) گفت سوفیا به اسمم میاد اونو بزار تو داستانت من خودم یه کارکتر دیگه هم دارم تو داستان) یکم صحبت کردیم و یکم جلوتر اون من رو با لئا کیم آشنا کرد.

لئا کیم هم کمی صحبت کرد و اونم دختر خوبی بود. حرف جنگل اومد وسط و منم چیز هایی که از مادرم شنیده بودم رو گفتم. لئا خیلی شجاع بود و گفت : من که نمی‌ترسم چند بار مخفیانه اونجا رفتم . جلوی اونجا زده جنگل ممنوعه مخصوص آزمون های جادوگری! با خودم گفتم: واقعا به هاگوارتز ربط داره ولی نه وجود نداره. داشتم با خودم کلنجار میرفتم که لئا خداحافظی کرد و رفت پیش دوستش دنیز.

هنوز سوفیا پیشم بود. اون یه اکیپ داشت و سرگروه بود و همیشه با افرادی که سرگروهی میکردن مشکل داشت چون دوست داشت خودش سرگروه باشه( فولیا ببخش منو ولی خصوصیات خودتو گفتم میخواستی اینجوری نباشی)اون معمولا رئیس بازی در می‌آورد ولی یه دختر دیگه بود که موافق بود باهاش. خواست من رو ببره پیش اون که زنگ خورد و نوبت کلاس بندی رسید. هیجان رو تو وجودم میشد احساس کرد. خیلی دوست داشتم با سوفیا و دوستش و همچنین لئا هم کلاسی باشم. سر از پا نمی‌شناختم که پشت بلند گو شروع کردن به گفتن اسم ها

* اسامی که میخونم در یه کلاس حضور دارند وارونا ویلسون،هیون کیم، نارین استیلتن، لئا کیم، دنیز اورهان،آنجلینا جالیز، دیمون اگرید،کلارا آستارا،آریل،سندی جیکز، اچ ای پانا،رینولد دانی، سوفیا اسمیت، ماریا کوپر و نادیا هوفرد .... حالا کلاس بعدی... * نادیا رو که گفت بیخیال کلاس های دیگه بودم فقط خوشحال بودم که با سوفیا و لئا دوستم ولی نمیدونستم دوست سوفیا هم اونجا هست یا نه. خوشحالی بقیه واسم مهمه ! بعد از این ها معلم های کلاس هارو انتخاب کردند و معلم کلاس ما امیلی میلر بود.

صف ها وارد کلاس شدند و یکدفعه یه صدا همه رو به خودش جذب کرد. سوفیا رفت ببینه چخبره دور از چشم خانم میلر که یکدفعه

دیگه بد جایی قطع کردم واسه هیجان. یه عذرخواهی از شخصیت های این داستان باید بکنم که منتظر این بودن. و یه عذرخواهی به شخصه از فولیا دارم. راستش ما تو کلاس قهر کرده بودیم و به خاطر کاری که من کرده. بودم. روم نمیشه جلوی خودش بهش بگم معذرت میخوام پس اینجا میگم. شرمنده فولیا.