
اینم پارت ۲
سلام ، من آنی کلزی هستم . ولی دیگر ۸ سالم نیست ۱۴ سالمه ، ۶ سال از فوت پدر و مادرم گذشته . از آن موقع پیش خاله ام زندگی میکنم . میدونی اون عالیه ! اصلا فکر نمیکردم که انقدر پیشش بهم خوش بگذره ! _ آنی ! آنی ! بیا بیرون کارت دارم ! ببخشید دفتر خاطراتم باید برم پیش امیلی .
_ بعله ؟ + تولدت مبارک آنی ! و رفت اشپز خانه و پنکیک های شکلاتی خوشمزه ای با شیر کاکائو گرم آورد . وایی صبحانه مورد علاقه من ،، خاله امیلی که گاهی به او امیلی یا خاله هم میگفتم گفت : امروز باهم میریم مرکز خرید ! خبری از درس و مشق هم نیست ! هوراا امروز شنبه است مدرسه ندارم ! از پنکیک های خوشمزه خوردم ساعت تقریبا ۱۰ و ۱۵ دقیقه بود
خاله امیلی گفت : یه لحظه ! و رفت سمت انباری ۳ دقیقه بعد آمد با عروسک موطلایی چشم آبی . شوک شدم . این عروسک را خیلیی وقت پیش انداختم تو انباری و ديگر بیرون نیوردم . خاله گفت : میدونی چیه ؟ این عروسک خیلی خوشگله و نگاه ! گوشه لباس پاره شده و خاک گرفته نظرت چیه تعمیر کنیم ؟ فکر کردم عروسک چشم آبی انگار میگفت : مرا درست کن !
گفتم : باشه درست میکنیمش! ولی قبلش میشه برم پیش شارلوت ؟ +چرا که نه ! و عروسک را روی میز آشپرخانه رها کرد ، نزدیک امر و مرا بغل کرد و گفت : دوست دارم عزیززیم ! _منم همینطور ممنون واسه پنکیک ها ! + راستی ساعت ۱۲ و نیم خونه باش ! _ باشه ! و سریع رفتم لباسم را عوض کردم .
کراپ صورتی و شلوار بگ آبی آسمونی پوشیدم موهای قهوه ای بلندم را باز گذاشتم . و دویدم سمت خونه شارلوت ، بهترین دوستم . از اینجا تا خانه آنها فقط ۴ بلوک فاصله بود پس سریع رسیدم زنگ زدم . مامان شارلوت باز کرد و گفت : سلام آنی ! حالت چطوره ؟ بیا تو ! و بعد سریع شارلوت به جای مادرش آمد و با ذوق گفت : سلام آتی! تولدت مبارک ! و پرید بغلم گفت : ای وای ! وایستا همینجا ! الان میام ! ۳۰ ثانیه بعد با یک باکس صورتی برگشت و گفت : بیا مال توعه تولدت مبارک !
درش را باز کردم . واییی ! پک لوازم آرایشی صورتی ! ۲ تا تینت صورتی و بالم لب صورتی ! کرم صورتی ! رژ گونه صورتی ! و ۲ تا براش ! خیلی نازه ! حالا من پریدم بغلش و گفتم : ممنونممم! رفتم داخل پیشش ، خانه شان نسبتا بزرگ بود اتاق شارلوت هم مثل خانه شان بزرگ بود خیلی بزرگتر از اتاق من ! اتاقش خیلی گوگولی است . همه جای اتاقش پوستر هایی است که خودش درست کرده . و تم بنفش و صورتی دارد . کمی بعد زمان گذشت و ساعت ۱۲ و ۱۰ دقیقه شد .
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من پارت بعد میخوامممممم🥲🫂
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
یه سری به کتابچه ی من هم بزن 🔮
عنوان داستان٫کتابچه ی من : دخترک گمشده اس 🌾
خیلی قشنگه
پارت بعد؟
بعلهه
خیلیییی قشنگه،ادامش بدههههههع
چشممم
عالییییییی ادامش لطفا خیلی داستان خوبیه
میسیی