مرسی که میخونیش.
جولیا و کانر تا زمانی که تاریکی آسمان جایش را به روشنایی روز میدهد در خیابان ها پرسه میزنند. دختر معتقد بود که شاید راهشان از هم جدا شود. اما نشد. هردویشان تا ساختمان قدیمی باند هم مسیر هم بودهاند.
مسلماً کانر قبل از هرچیزی مسئله آمدن جولیا را با کریس درمیان میگذارد پس در اتاقش را میکوبد. هنگامی که صدای پشت در اجازه ورود میدهد دستیگره را به پایین میکشد و در چوبی را باز میکند. کریس روی مبل همیشگی اش نشسته با چهرهای متفکر روزنامهای را مینگرد که در دستانش نگه داشته است.
تیتر روزنامه نوشته شده:« خبر قتل جورج کمبل، وکیل مشهور!»
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
یه سری به کتابچه ی من هم بزن 🔮
عنوان داستان٫کتابچه ی من : دخترک گمشده اس 🌾
مرسی
حتما ✨
متشکرم 🌹
به به
منتظر پارت بعد هستم
داستانت واقعا حس خوبی به ادم میده
مثل همیشه عالی
مرسی مهربون،✨💕