هنر دروغ گوی خوب اینه که باید به بقیه بقبولونه که "دروغگو" نیست!
در حال دور شدن از کلبه ی ابیگل بودیم و هرچی جلوتر میرفتیم جنگل تنومندتر و پیرتر جلوه میکرد. هوا ابری و مه آلود بود و بوی خاک بارون خوردهای که از بارش بارون اومده بود به مشاممون میخورد،نمیخواستم قبول کنم اما با وجود استرسی که داشتیم ،عاشق این مکان شده بودیم!.. تک تک مون برای اولین بار ساکت بودیم و شش دنگ حواسمونو به اطراف داده بودیم که ناگهان entp سکوت رو شکست: ولی واقعا چرا! intj ضربهای به پیشونیش زد و با نگاهی عاقل اندر سفیه گفت: چی چرا!؟ entp:آخه عینک!؟...esfj:مگه چشه؟...عینک خالی که نیست قدرت داره!.. entp:اخهestp شمشیر خفن داره بد من...هعیییی...این زندگی دیگه بدرد نمیخوره!...istj تفنگ شو به سمت entp نشونه گرفت و گفت:خب اگه واقعا از زندگیت خسته شدی تمومش کنم واست! entp :دادا غلط کردم!..ی چیزی گفتم حالا!
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
عاگاااااا جشنننن بگیرررر براموننن
چشممم🤡😭
تو رو خدا پارت بعدی رو بزار🥺
خدا لایک کنندگانو دوس داره هاا🤡😔
عالییی بود
♡♡
تست اخرم نیازبه حمایت شما داره
حمایت شه؟!
کی میزاری پست بعدی رو :)))
به زودی
عالیییی بود .
وقت کردی یه اسپین اف از جرئت حقیقت هم بنویس
تایپم intj
فک کنم نوشته بودم تو پارت های قبل
خدا لایک کنندگان و دوس داره ها🤡☑
عالی بود هیجان نمی دونم چیکار کنم
🤡😂💚
👌👌💗
♡