سعی کردم یه خورده بهتر باشه ممنونم از کاربر نادیا هوفرد و اری که کمک کردن در نوشتن💖💖💖
از زبان نادیا : ملا گفت که باید بره و منو ماریا به راهمون ادامه دادیم تا اینکه یکی خورد بهم و کیفم از دستم افتاد. دختره وقتی نگاهش به من خورد اول چند ثانیه منو با حالت تمسخر آمیز نگاه کرد و رفت. بعد یک پسر اومد اونجا.
دیوید : خواهرم رو ببخشید اون یکم خواسته، راستی من دیوید اسکات هستم و اون دختر هم خواهرم آریکا هستش. نادیا : بله فکر کنم اخلاق خواستی دارن و من نادیا اسمیت هستم و ایشون هم خواهرم ماریا هستش.آریکا: بیا دیگه!آریکا و دیوید یه خورده عجیب بودن.بی محلی کردم و جلو تر که رفتیم با یه دختر دیگه آشنا شدیم کع داشت لباسش رو درست میکرد . سلام و احوال پرسی کردیم و خودشو معرفی کرد: سلام من امارو یو ایو هستم از آشنایی با شما خوشبختم.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
بـڪ مـیدم خـیلی سـࢪیع ࣭࣪ .ꔫ۫
💓
پـین ادمـین فـࢪشته؟
خیلی قشنگ بود🥺😃❤️💓
متشکرممم
دی انتظار پارت بعدی فسیل شدم
داریم مینویسیمش
فعلا ۳ اسلاید اینا نوشتیم
آها
اکی
پارت ۳ رو گذاشتم فعلا در صفه
وی خر ذوق میشود
پارت ۳ اومد
پارت پارت پارت بعدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرفن جهت خنده
عالی عالی مثل گل نعناعی ❤
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیلی خیلی خندار بود
عالی عالی مثل گل نعناعی
خخییللیی عالی بود مثل همیشه
پارت به پارت داره بهتر میشه
ممنوممم
خواهش
کمک خواستی بازم هستم
حتما
در خدمتم
خیلی قشنگ بود ✨
خیلی ممنونم
عالیی . ویلیام از چه پارتی وارد داستان میشه ؟
از پارت بعد
الان دیگه داره دوست داشتنی تر میشه🙂🙂🙂
البته با حضور پررنگ بنده در قسمت های آینده😎😎😎
به نادیا بگو به من بی محلی نکنه😜😜😜
حتماا
ممنونمم
این رو باید به ماریا بگی اون قسمت رو اون نوشته ولی نزده از زبان ماریا
صرفا یه شوخی بود جدیش نگیرین
می دونم شوخی بود 😂
😂😂😂
😂😂چه خبره
سلامتی😁😁
😂😍