بلاخره پارت دادمممم😂✨
دوشنبه
نورا شروع به نوشتن کرد: من و آلیس و سولگی و هانا کوله پشتی های ۵۰ سانتی برای همه درست کردیم.یعنی ۱۰ تا. به بهونه برداشتن مواد غذایی تو انبار آشپز خونه میریم و کیسه ها رو پر میکنیم.من و آلیس چون تختمون طبقه پایینه کیسه ها رو اونجا میزاریم و توی لباسمون قایم می کنیم و میاریم. نقشه اینه؛ بعد از برداشتن وسایل به سمت اونجایی میریم که دست میشوریم اونجا به در خروجی راه داره. میتونیم فرار کنیم. فقط شما باید سریع باشید و با گروه پیش برید. از همین الان هم میخوام همه رو به گروه های دو نفره تقسیم کنم که هر کس حواسش به هم گروهیش باشه که جا نمونه یا گم نشه.
من و لیا
کلی و آلیس
ملودی و هانا
سولگی و میا
سندی و دیا
نورا با لحن ساختگی گفت: بچه ها بیاید ببینین انشام قشنگه؟
دفتر دست به دست شد و بچه ها اظهار نظر های ساختگی می کردن. در آخر دیا گفت: به نظرم از این قشنگ تر هم میتونی بنویسی.
نورا جواب داد: خیلی خب باشه. یکی دیگه مینویسم و برگه رو توی سطل پاره کرد.
دیا رو به نورا زمزمه کرد: هی نور! میتونیم یکی از دوستای منم ببریم؟
نورا با لحن عصبی گفت: چی؟ الان میگی؟ اصلا چجوری همو میشناسین؟
_ببین ما قبل دستگیری ۳ سال پیش با خانواده هامون باهم زندگی میکردیم. و از اون به بعد سر کلاسا بهم نامه می دادیم.
نورا گفت: چجوری ببریمش خب؟
دیا گفت: ببین هفته پیش شنبه تایم آشپزیشون بود و کلارا مریض بود. همین شد که قرار شد این هفته با ما بیاد کمک!
_ولی منابعمون! دیگه کیسه نداریم که.اصلا..اصلا خیلی خب باشه ولی اگه از گشنگی مرد به من ربطی نداره هاا!
نورا زیر لب زمزمه میکرد: خیلی احمقی دیا خیلی!(اسلاید بعد)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
خیلی قشنگ مینویسی
پارت بعدی؟😢🙃
ایشالا گشادی بزاره😭
ایشالااااا
پارت بعدی نداره؟
داره ولی نویسنده گشاد هم داره✅
الان دیره من دیگه شخصیت بدم؟
وایی خیلی قشنگ بود
عالی بود زیبا🌷
در انتظار پارت بعد*
بوس🌝✨
سلام،میشه لطفا دوباره پست آخرمو ببینی؟یه باگ داشت پاک کردم دوباره درستش کردم،خوشحال می شم دوباره ازش حمایت کنی،واینکه زده بود دوتا پیام ولی من نتونستم ببینم اگه از شما بود خوشحال می شم دوباره برام کامنت بزاری
🙃 ✨️💛
سر زذم🌝✨
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
یه سری به کتابچه ی من هم بزن 🔮
عنوان داستان٫کتابچه ی من : دخترک گمشده اس 🌾
خوشحال میشم نظرت رو در مورد کتابچه ام بدونم 🪴
وای ممنونم🥲✨
حتما سر میزنم🌝
مرسییی
اونی که گفت نقشش فقط تایید بود من بودم حالا دیگه شد نیش باز 😂
عه شما دوتارو کلا اشتباه میگیرم😂
مهم اینه که الان از اونی که تایید میکرد تبدیل شدم به کسی که نیشش بازه
پارتای بعدی قراره تبدیل بشی به گریه کن😂
عالیع انواع و اقسام احساسات رو با من تجربه میکنید
بله دیگه باید داستان آموزشی هم باشه🌝😂
اموزش انواع احساسات با هانا 💙
من اومدم بالخره تو داستان>>>
کلاراتون هستم
مرسی
عالی بود
قراره انقدر رو مخ همه بری😊😂
😂😂😂😂😂😂 خیلی خوب بود
به به سندی ژون