داستانم با حضور شما نیمه شب p5

این یه اسلاید با عکسه😅

راستش اون خیلی بیشتر از ما هیجان داشت .قبل از رفتن ما نیکی یه نامه بهمون داده بود ، نامه که نه نقشه محلی بود که رو.ح بنفش زندگی میکرد.وقتی که رسیدیم به یه تونل تو در تو رسیدیم خب داخل تونل تو در تو که تاریک بود . یک دفعه همگی افتادیم توی یه زیر زمین تاریک. خیلی بد بود و ترسناک تا اینکه یه دختر دیگه رو دیدیم . نه یه دختر نبود ۵، ۶ تا دختر بود. وقتی نزدیک شدن فهمیدیم که.. اونا ما بودیم وای. از دستشون فرار کردین که دیدیم دور تا دورمون اون افراد شبیه ما گرفتن. راه فرادی نداشتیم. یه زن تقریبا ۳۰ ساله که فهمیدیم اسمش مرلی هست دست و پای مارو بست و اون افراد از بین رفتن. یه دختر دیگه هم اونجا بود ، سولی سامائیل. البته اینجوری صداشون میکردن. اونا معلوم بود از سربازای دشمن بودن همون رو.ح بنفش.

مایا آروم گفت : مثل اینکه واسمون پاپوش دوخته بودن. اون کلاغ مرموز، نیکی و این نقشه همش یه پاپوش برای به دام انداختن ما بود." همه ناراحت بودیم که گول چیز به این سادگی رو خوردیم. سولی و مرلی مارو بردن توی یه بیابون دست یه دختر دیگه، اسمش جنا بود. اون دوتا رفتن سراغ رئیسشون و بهش اطلاع دادن.اابته که اینو به ما گفتن.ما داشتیم سعی میکردیم که از دست اونا فرار کنیم ولی اونا مارو توی یه زندان انداختن و دست و پای مارو با زنجیر و طناب بستن. حس خیلی بدی بود. دلم می‌خواست که هیچوقت تو اکیپ انتقام جویان نیمه شب عضو نمیشدم . میتونستم به تنهایی باشم . انتقام زیادم مهم نبود، با انتقام نمیتونستیم از دست رفته هامون رو برگردونیم فقط خودمون رو تو خطر می‌انداختیم همین و بس

وقتی مرلی و سولی برگشتن ۳ تایی مارو بردن طرفای یه آتشفشان ترسناک که نزدیکای شب شد.وقتی جلو تر رفتیم یه آدمی دیدیم که روی صورتش رو پوشانده بود و همونطور که نیکی میگفت چشم‌های بنفش براقی داشت و نیکی و یه دختر دیگه پیشش بودن. اون به دختر کنارش گفت دست هاشون رو باز کن. صداش هم زیبا بود.اون دختره در گوش من گفت: شرمنده ام... صداش خیلی آشنا بود. اون..اون.. اون همون کلاغ مرموز بود...

آنچه در قسمت بعد میبینید: * شرمنده کم بود* رو.ح بنفش ماجرای انتقام گرفتنش رو به بقیه میگه.. همه میفهمن که اون هم بی تقصیر نبوده و البته پدر کلارا هم بی نقصیر نبوده. در قسمت بعد بیشتر با لارا یا همون کلاغ مرموز آشنا میشن و همچنین با تبهکارای داستان! ۲ تا پارت بعدی رو حتما بخونید که خیلی جالبه راستی این داستان ۳ پارت دیگه تموم میشه تا من داستان بعدیم رو اگه وقت کنم بنویسم تا این داستان تموم شه امیدوارانه مدارس هم تا اون موقع تموم میشه لایک؟ داستان رو دوست داشتی؟

عه اسلاید اضافه ناظر جونم منتشر راستی عکس این قسمت یکی از شخصیت های داستان جدیدمه( البته منظورم کلاس ماجراجویی نیست بعد اون یکی دیگه هم دارم)

اسلاید اضافه