این اولین داستان من تو این سایت است امیدوارم بخوانید وبه دوستانتان معرفی کنید وخوشتون بیاد
مرینت ۲ تا خواهر و۲ تا برادر داره و بچه ی کوچک خانواده است و یکم لوس است و وضعیت مالی نسبتی خوبی دارن و پدر مادرش مدام تو سفر هستند با این و اون(من مرینت را درک میکنم معلومه لوس باید باشه نه پس بچه میده خود کشی می کنه غم باد میگیره.( جمله ای معروف از عمه ی بابام)))))
شخصیت ها: مایکل(برادر. آدرین. بچه دوم. )------- مارسل (برادر مرینت. بزرگترین بچه)-------- مارک ( برادر مرینت بچه دوم) مارگریت (خواهر مرینت بچه سوم ) ----------- ملودی ( خواهر مرینت بچه چهارم )-----------مرینت (کوچکترین بچه خانواده دختر عموی آدرین ) ----------- عالیس (خواهر آدرین بچه سوم خانواده ) ------------ آدرین( بزرگترین بچه خانواده دختر عموی مرینت) ---------------------------------------------------------- ( مادر پدر ها جزو شخصیت های اصلی نیستند فعلا)
از زبان مرینت : داشتیم با بچه هامارتال میزدیم ومن سونیا رو برداشتم و مارک گیتانا رو ومن بردمش داشتم خوشحالی میکردم که بابام اومد پیشمون و گفت بچه ها منو مامانتو داریم می رویم به یک سفر کاری و شما هاتاوقتی که ما نیستیم شما پیش عمو وزن همتون میمانید در یک شهر برفی و کمی سرد توویلا اماده شید ما فردا می ریم و پسر عمو آدرین میاد دنبالتون و می بردتون وسایلتون رو جمع کنید.
مرینت ومارسل و ملودی و مارک ما نمی ریم اصلا چرا باید بریم اونجا ؟
پدر مرینت: همین که گفتم شما چند تا نکنید واعتمادی بهتون نیست که چه کارایی می کنید بایدی است زود جمع کنید که برید .
مرینت :😤😢😬🤕😡😡😡😵😳 آخه بابا
پدر :شما ۱۰سال است همتون رو ندیدیم باید برید همین که گفتم ..!
از زبان بچه ها وقتی که آدرین ۱ساعت دیگه میاد دنبالشان : اخه ما چرا باید بریم تو خونه ی راحت خودمون می ماندیم دیگه اه
دینگ (صدای زنگ) مرینت بر خ....ر مگس معرکه لعنت
عکس آدرین
مرینت و مار گریت: شما کی هستی مستر ؟
آدرین : من آدرین هستم سلام دوپانچانگ ها
همه ی بچه :سلام از دیدنت خوش بختیم
آدرین :من بیشتر
مرینت :قراره پیاده بریم😑😐😏
آدرین :نه من ماشین دارم خوراکی هم واسه تو راه خریدم بفرما بید تو لطفا راستی ۱۵ دقیقه دیر کردید
مارسل: من هنوز رانندگی بلد نیستم
آدرین تا اومد حرف بزنه مرینت گفت خودم میشینم برید کنار آدرین : من تازه ۲۴ سالمه کلی ارزو دارم
خودم رانندگی میکنم
مرینت :بابا نمک دون هارهارهار هر سوارشو
سوار ماشین شدن و مرینت روی پای ملودی بود و داشت با اون حرف میزد.
مکالمه ی مرینت و ملودی ::::مرینت ملودی آدرین باتو دست داد؟ ملودی نه به توهم نداد مرینت نه.
به نظرت مشکلش چیه
از زبان آدرین : من مشکلی با دست دادن با شما ندارم
ولی چون تو ۶سالگی به تو دست زدم و مارسل زد تو گوشم دیگه با هیشکی دست ندادم البته که من ۱سال بزرگترم ولی چون من پسر عموی خوبی بودم نه به بابا مامانم گفتم ونه مارسل را زدم .
عالیس ومرینت و مارک و ملودی آدرین خیلی پسر خوبی هستی خیلی با مرامی و گفتند شرم بر تو مارسل ( البته مرینت خیلی آروم گفت وخیلی اروم گفت عقده ای) آدرین من عقده ای نیستم مرینت ولی آلزایمر هم ندارم .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
خیلی داستان هات خوبه