بریم تست و ببینیم
موهای مشکی رنگش که هم رنگ زیبایی شب بود باز کرد و برروی شانه هایش ریخت .لباس قرمز رنگ محلی اش بر اکلیل های طلایی رنگش او را چون خورشید خیر کننده کرده بود، به طوری زیبا بود که میتوانست او را به جای اتش پرستید
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
35 لایک
اخی
بک میدم
چه بگویم که نگفته ام پیداست..:))))
اینم قشنگ بود..
عالی بود")
دردناک بود ..:(🥲
حس نمیکنی یه چیزی باید بگی؟
چی؟
یکم فکرکن
حس نمیکنی قرار بود این از ذهن یکی پاک بشه؟
با همکاری تولم نوشتم اینو نه؟
مهرانم پاکش کن
آری .
در داستان او آنها تمام شدند.
آنها از دست رفتند .
🙂:)
و پایان غصه ها گاهی شیرین میشود:)
مثل پایان تو پسر کوچولوی من
امیدوارم مامانی 🥲❤️
بازم یکی از داستانای محشرتو آوردی ممنون واقعا
🥲❤️
چی بگم مهرانم؟؟
میتونم بگم محشر بود بابایی جونم
قربونت برم من 🥲
نچ نچ حیفی ک..