شیطون جذاب جیمین🤤

سلام کیوتام ی داستان عاااااااالی اوردم امیدوارم که خوشتون بیاد😍

مشخصات شما:⬇️ ی دختر با موهای مشکی و چشم های مشکی⚫ پوست گندمی.ی دختر کیوت و خوشگل🤤😻اسم شما ا/ت هست شما ت ایران زندگی میکنید و یک آرمی عااالی هستید و آرزوتون دیدن بی تی اس🥰😍(این آرزوی هممونه😢) داستان😇

ا/ت:مثل همیشه صبح پاشدم😑و یچیزی درست کردم و خوردم🥞🥨 بعد لباسام پوشیدم تا برم دانشگاه🥼🧦دانشگاه همیشه برام خسته کنندس اما چیکار کنم دیگ مجبورم😑 رفتم دانشگاه و نشستم سر درس خیلی خسته کننده بود هیچی نمیفهمیدم🤯بالاخره به هر سختی بود کلاسا تموم شد و با کلی خستگی به طرف خونه راه افتادم وسط راه.......

خب یک مقدار کات میزنیم ....بریم سراغ جیمین😁

جیمین: صبح از خواب بیدار شدم دیدم جی هوپ هیونگ بالاسرمه😶یکم ترسیدم🤐جی هوپ:نترس ی خبر خوب برات دارم🤩جیمین:من که نترسیدم😬(نویسنده:ت راس میگی😏،جیمین:آخه اول صبحی یکی بالاسرت باشه نمیترسی🤐نویسنده:🤔😑🤦‍♀️)جیمین:حالا خبر خوش چی هست🤔جی هوپ: قرار با هواپیما شخصی بریم..........😆..........کجا برن؟ نمیگم............کجا؟؟؟؟؟؟؟....... برن...........ایران🤩🤩🤩😝

جیمین:راست میگی🤩🤩🤩جی هوپ:عاره پاشو چمدون تو جمع کن تا بریم🥰 جیمین:باشه😍 جیمین:خیلی خوشحال بودم که بالخره میریم ایران آخه خیلی از آرمی های ایرانی اومده بودن ت لایوم😍💜بی صبرانه منتظرم ببینمشون😍💜💜💜🤩 بالاخره چمدونم بستم و بردم پایین بقیه اعضاهم آماده بودن😍چمدون هارو ت ون گزاشتیم و راه افتادیم😻😻😻😻 وسط راه یادم افتاد صبحونه نخوردم🤦‍♀️ گفتم بچه ها شما صبحونه خوردین🤔 (همه با سر تایید کردن) جیمین:خیلی گشنم بود اخه چطور یادم رفت صبحونه بخورم😬همینجوری داشتم به گشنگی فکر میکردم که جین از پشت زد رو شونم😇جین: بیا جیمین من ی ساندویچ برای ت راه خودم گرفته بودم ولی میدمش به ت🌯🌮جیمین:کلی ازش تشکر کردم و شروع کردم به خوردنش که خیلی زود فهمیدم تموم شد😂😂بهرحال بهتر از هیچی بود. رسیدیم فرودگاه و سوار هواپیما شدیم وقتی رسیدیم ایران تقریبا ظهر بود🥵 ما ت راه بادیگاردامون گم کردیم و همش ازین میترسیدیم که کسی متوجهمون بشع تا.......

ببخشید ولی کات😂😂😂😂 چالش:بنظرتون ادامه بدم🤔🤔 دوستون دارم لاوام💜