سلام سلام ـ نامیا هستم یا به قول خواننده های این رمان اولین شیپ کننده جینی و دراکو. این پارت قرارع خیلی هیجان انگیز باشه پس بریم برای شروع.
وزارت سحر و جادو-ساعت 10:45 صبح: آقای ویزلی همون طور که وارد اداره میشد متوجه شد که سنگینی نگاهی روی خودش احساس میشود،و بلافاصله فهمید که احتمالا مردم-یا همکارانش در وزارت دارند او را تماشا میکنند.
هر چند او هیچ گاه دلیل نگاه های آن ها را نمیفهمید اما اکثرا برای شایعه هایی بود که چند روز بعد از آسیاب می افتاد، گاهی اوقات هم به دلیل لباس اشتباه یا کلاه کجی بود که بر سر داشت اما آن روز مطمئن بود که به این دلیل نیست زیرا تصمیم گرفته بود بدون کلاه و با کت و شلوار تمیز به اداره برود تا از ش غرهای رئیسش خلاص شود.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
43 تا لایک خورده
رمان اجبار رو ادامه بده دیگه.....
سلام نامیا
چرا دیگه رمان اجبار رو ادامه نمیدی ؟
اخبارشو گذاشتم تو معرفی داستان جدیدم
چرا پارت نمیدی 😢😢
تو اکانتم اخبارشو با معرفی داستان جدیدم گذاشتم. برین ببینین🥲
رفتم دیدم..... خیلی ناراحت شدم😢😢😢
آره
بازم زیبایی میبینمم
مرسیی
❤️✨
نامیا نظرت چیه که رمان اجبار رو استوری بزاریم ؟
نمیدونم پارت های جدید رو رد کرده
😕😕😕
پارت بعدی گذاشتی تو نتیجه بگو پارت بعدی فقط در پیوی کسانی که لایک کردن
بعد حالا میبینی لایکا چقد زیاد میشهههه
اوک
نامیا پارت 4 در دست ساخته ؟
آره:))
ولی تعداد لایک..
عالیهههههههههههههههههههههه 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
مرسیی
نامیا پارت جدید بذار
سی لایک بخوره باشه
ولی این خیلی ترسناک شد@_@
هنوز مونده. راستی پروفت>> اگع شد تبلیغشم کنیم و کرنه بازدیدا هی کم میشه
نمیدونم نمیخوام اتفاقای بد رو به یاد اوری کنم میدونی
/مغزم:پروفت چی پس؟ قلبم:دیگه به هر حال یاد اوری نمیکنم فراموش نباید بشه ک/