داستان ماهی که ماه نبود...🌙
در زمانی که شب در جنگی سخت، روز را شکست داده؛ بر روی تپه گل های سپید دراز کشیدم. به راحتی میتوانستم رطوبت دریا که با نسیم خنکی همراه شده بود بر پوستم حس کنم. چشمانم را باز کردم و به آسمان خیره شدم.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
من از زیبایی این محو شدم :)
مرسیییی💫
ادبیات خیلی زیبایی داری>>>>>>
خیلییییی ممنونم💝
بعدی طنز باشه یا جنایی؟
هرچی که خودت دوست داری
مطمئنم هر کدوم رو که بنویسی، عالی میشه چون واقعا قشنگ مینویسی
اگر دوست دارید شما ادامه اش بدید و بگید که چی میشه...