6 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🖤WHITE SHADOW انتشار: 1 ماه پیش 5 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم پارت چهارم🙃 امیدوارم از خوندنش لذت ببرید💟
اول از همه بگم که لایک و کامنت یادتون نره، از داستان حمایت کنید😁❤
خانم اسمیت:خب، بچهها داشتم در مورد اشعار شاعران قرون وسطی توضیح میدادم، ژولیت لطفا بلند شو و چیزایی رو که من توضیح دادم یه بار دیگه برای بچهها توضیح بده تو لونا هم متوجه درس بشه. لونا با شنیدن اسم ژولیت فوری به سمت او برگشت و به ژولیت در حالی که درس را توضیح میداد خیره شد اما اصلا صدای او را نمیشنید و فقط در حال بررسی چهره و ظاهر او بود تا بتواند جواب این سوال که چرا بنجامین او را انتخاب کرده را بفهمد. خانم اسمیت:ممنونم ژولیت، دیگه میتونی بشینی. خب لونا، مطالبی رو که ژولیت توضیح داد رو یه بار دیگه از زبون خودت برامون بگو. لونا که بازهم چیزی را متوجه نشده بود گفت:متاسفم ولی متوجه نشدم. با این حرف همهی بچههای کلاس به جز مایا و ژولیت شروع به خندیدن کردند.
خانم اسمیت:تو امروز چت شده لونا؟ ژولیت، تو مبصری لونا رو ببر دفتر مدیر! لونا:ولی خانم... خانم اسمیت حرف او را قطع کرد و گفت:برو لونا. ژولیت:خانم نمیشه یه فرصت دیگه به لونا بدید؟ خانم اسمیت:برید! لونا و ژولیت از جایشان بلند شدند و به سمت در کلاس رفتند. ژولیت در را باز کرد و از کلاس خارج شد اما لونا قبل بیرون رفتن نگاهی به مایا انداخت که با نگرانی به او نگاه میکرد. لونا و ژولیت در حال رفتن به سمت دفتر مدیر بودند. ژولیت:حالت خوبه؟ لونا:راستش زیاد نه. ژولیت:کمکی از من بر میاد؟ لونا لبخند مصنوعیای زد و گفت:ممنون خودم حلّش میکنم. آنها به دفتر مدیر رسیدند و با هم وارد دفتر شدند.
مدیر در حالی که با کامپیوتر ور میرفت سرش را بالا آورد و گفت:چیزی شده بچهها؟ ژولیت:خانم اسمیت گفت لونا رو بیارم اینجا. مدیر:چرا؟ ژولیت:خودِ لونا بهتون میگه. مدیر:خیله خب، لونا توضیح بده. لونا:راستش من سرکلاس حواسم به درس نبود و درسو متوجه نشدم. مدیر:که اینطور، ژولیت تو میتونی بری. ژولیت از دفتر خارج شد و مدیر به لونا گفت:خب لونا، چرا حواست به درس نبود؟ لونا:راستش نمیتونم بگم، شخصیه. مدیر:اشکالی نداره، قبول داری که باید تنبیه بشی؟ لونا:بله. مدیر گفت:پس برو به انبار مدرسه و همزمان که یک کتاب قطور و آبی که هیج نوشتهای روی جلد آن نبود را به لونا نشان میداد در ادامهی صحبتش گفت:اونجا یه کتاب شبیه این هست که باید پیداش کنی.
لونا:باشه من پیداش میکنم. مدیر:میتونی بری. لونا از دفتر خارج شد و به سمت انبار مدرسه که در طبقهی اول بود حرکت کرد و وقتی که وارد آن شد بوی خاک را احساس کرد. موبایلش را از جیبش بیرون آورد و چراغش را روشن کرد و به دنبال پریز برق گشت. پریز را پیدا کرد اما وقتی نور چراغ را به سمت لامپ گرفت متوجه شد که انبار لامپ ندارد. مجبور شد با نور گوشی به دنبال کتاب بگردد. شاید یک ربع از وقتی که وارد انبار شده بود میگذشت اما هنوز کتاب را پیدا نکرده بود. انبار پُر از وسایل از کار افتاده و قدیمی بود. کامپیوترهای قدیمی، میزها و صندلیهای شکسته، دو یا سه چراغ مطالعه که احتمالاً خراب شده بودند، جعبههای کارتنی و چوبی و یک کمک فلزی قدیمی که با کمی ارتفاع از سطح زمین بر روی چند پایه چوبی قرار گرفته بود. ناگهان لونا گوشهی کتابی که جلد آبی داشت و به نظر همان کتابی بود که مدیر میخواست را دید که از زیر کمد بیرون زده. لونا گوشهی کتاب را گرفت و خواست که آن را بیرون بکشد اما موفق نشد، انگار کتاب به چیزی گیر کرده بود. لونا کتاب را محکمتر کشید و کتاب را بیرون کشید اما انگار چیزی به کتاب چسبیده بود، لونا نور گوشی را روی آن انداخت و موجود کوچکی را دید که به رنگ آبی و نارنجی است.
انگار که یک مارمولک عجیب بود، یا یک بچه دایناسور. ناگهان موجود گفت:سلام. لونا با شنیدن این حرف از موجود جیغی زد و موجود را به سمت دیوار پشتی خود پرتاب کرد. موجود به دیوار برخورد کرد اما نیوفتاد. انگار که پنجههایش را به دیوار قلاب کرده بود. موجود به آرامی از دیوار پایین آمد و درحالی که سر خود را گرفته بود با همان صدای بامزهاش گفت:چرا همچین میکنی؟ سرم درد گرفت. لونا که از ترس به لکنت افتاده بود گفت:تو...تو...تو چی هستی؟ موجود: من اژدهای نگهبانِ شهرم. لونا:چ...چی؟...نمیفهمم چی میگی. موجود:آروم باش، اگه قول بدی که سر و صدا نکنی همه چیزو برات توضیح میدیم. لونا:توضیح میدید؟ مگه شما چند نفرید؟ موجود:من که تنها اومدم، اما یه پیغام از طرف جادوگرِ بزرگِ شهر، آخیللس برات آوردم. لونا:آخیللس کیه؟ موجود:گفتم که، اگه قول بدی جیغ نزنی همه چیزو برات توضیح میدم، قول میدی؟ لونا:باشه قول میدم. ناگهان موجود کوچک فوتی کرد و دود غلیظی از دهانش خارج شد و تمام انبار را فرا گرفت. ناگهان پیرمردی از میان دود بیرون آمد و گفت:سلام لونا، من آخیللس هستم.
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
قشنگه...
پارت بعدی رو کی میدی؟
لطف داری❤
همین امشب احتمالا پارت جدیدو میذارم!
داستانت حمایت میشه! 🌙 🌹
از داستانم حمایت کن لطفا! 🌙 🌹
اوکیه😄👍
ممنون 😊
اگه ناظری میشه بررسی ش کنی؟
اسمش دخترک گمشده اس!