
بر اساس خلاصه فیلم 💞💞💞 این تست توسط SHAMIM اولین بار در تستچی منتشر شده است . 💞 و یه نکته : یه نفری هست که داستانیی که می نویسه فوقالعادس اسمش nooroaبچه هست . که در مورد بچه مهندس داستان می نویسه . اینم لینک بچه مهندس ۴ قسمت ۷ : https://testchi.ir/tests/113025 💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓 نکته ۲ : این داستان هر هفته منتشر میشه ممکنه روز هاش متفاوت باشه منتظر قسمت بعدیش باشید و اینکه کلا ۵ قسمت داره 🌸 دوستون دارم 💞
لحظه گرگ و میش زندگی خانواده وحدت رو به نمایش میگذارد . 😊 یاسمن دختر خانواده پزشکی قبول می شود . برادر بزرگترش یوسف که برای بار دوم کنکور داده ، باز هم قبول نمیشود . 😨 یوسف برای فرار از سربازی قصد دارد به همراه دوستش ، قاچاقی از ایران برود . 😨 هادی پسر دوم عکاس است و به دختری بنام سیما علاقه مند است . 😍 احسان پسر بزرگتر پزشک است و او نیز قصد ازدواج با طاهره را دارد که معلم است و از دوستان خانوادگی آنهاست ☺ . برادر طاهره ، حامد در آلمان پزشکی خوانده و برای چند ماهی به ایران آمده است . یاسمن اتفاقی حامد را می بیند و حس عجیبی نسبت به او پیدا میکند 😍😍😍😍 .
هادی تنهایی به خواستگاری سیما میرود و پدر سیما او را رد می کند . هادی این موضوع را به پدربزرگش میگوید . آقاجون هم موضوع را با خانواده در میان میگذارد . 💜 احسان همچنین قصد دارد به همراه دوستش پزشکش ( رازمیک ) به اهواز برود . ☺
حامد گردنبندی که یاسمن پسندیده بود ، می خرد . 💞😊㊗ یوسف برای تامین هزینه ی سفرش پیش عمه فرخنده می رود و به بهانه ی ایجاد کسب و کار جدید از او پول می خواهد . 😨 در حالیکه همه ی اعضای خانواده آماده ی مراسم عقد احسان و طاهره می شوند ، خبر شهادت رازمیک 😭 دوست صمیمی و خانوادگی احسان ، مراسم عقد را کنسل میکنند و همه به مراسم خاکسپاری او می روند . 😭😨
حامد برای دیدن یاسمن به دانشگاه میرود و به او می گوید که باید به آلمان برگردد ، او می گوید میتواند شرایط ادامه تحصیل یاسمن را در آنجا جور کند . 😊 یاسمن پاسخی به او نمی دهد . 😥 وقتی عمه فرخنده پول را به یوسف می دهد یاسمن میبیند . 😨 حامد برا خداحافظی به خانه آنها میرود . 😊 یاسمن از او می خواد برای ادامه تحصیلاتش به ایران برگردد ، حامد می گوید متاسفم و می رود . 😭😭
حامد از رفتن به آلمان منصرف شده و از فرودگاه باز میگردد و به گونه ای به یاسمن می گوید که به خاطر او نرفته است . 😍😍😍😍 احسان به اعضای خانواده می گوید که قصد رفتن به منطقه را دارد . 😨 توران ( مادر بچه ها ) از شنیدن این خبر به هم میریزد . 😭 عمه فرخنده و یوسف سعی می کنند احسان را منصرف کنند اما او زیر بار نمیرود . 😥 توران از طاهره می خواد که مانع رفتن احسان شود ، طاهره می گوید که نمی تواند مانع او شود و یکی از شرط های ازدواجش رفتن به جبهه بوده است . 😨😭 طاهره با احسان عقد می کند . 😍 یاسمن دوباره پچ پچ های مشکوک عمه فرخنده و یوسف را می بیند . 😰
احسان قبل از رفتن به جبهه به طاهره می گوید در صورت شهادتش پا سوز او نشود و به زندگی اش ادامه بدهد . 😥 احسان به یاسمن می گوید که از رابطه او و حامد خبر دارد و می گوید خودش به موقع برای آنها آستین بالا خواهد زد . 😊💞 احسان راهی اهواز می شود . یاسمن بهنگام ثبت نام در دانشگاه ، به خاطر در گیری لفظی با یکی از کارکنان دانشگاه ، احضاریه ای از کمیته ی انضباطی دریافت میکند . 😨 یوسف نیز ساک خود را می بندد . نزدیک صبح پنهانی از خانه میرود . 😨 در این هنگام یاسمن او را میبیند . 😏 یوسف می گوید قصد رفتن به آمریکا را دارد . 😨 یاسمن مانع رفتن او میشود اما او میرود و از یاسمن می خواهد چیزی به مادرشان نگوید . 😥😨 شب می شود و همه نگران یوسف هستن . هادی به خانه ی دوست یوسف میرود . آنها هم می گویند که بابک هم از صبح رفته و نیامده . 😨 توران و هادی تا صبح روز بعد همه ی بیمارستان ها و کلانتری ها را می گردند . 😰 یاسمن همچنان سکوت کرده است و چیزی نمی گوید . 😰😨
سیما که عقد طاهره و احسان را عکاسی کرده بود ، برا تحویل دادن عکس ها به خانه آنها میرود . او عکسی را که از حامد و یاسمن گرفته بود برد و روی میز اتاق یاسمن گذاشت . 😨💜 یاسمن بالاخره به مادرش می گوید که یوسف قاچاقی از ایران رفته است توران وقتی می فهمد پول سفرش را عمه فرخنده داده عصبانی می شود . 😏😨 فردای آن روز فردی از بیمارستان یکی از منطقه های مرزی با توران تماس میگیرد . 📞 توران به آنجا می رود ، یوسف گلوله خورده و بیهوش است . 😨 به دلیل شناخت پدر یوسف ، کمک می کند تا توران یوسف را از آنجا خارج کرده و به تهران ببرد ... ☺
توران شب هنگام به خانه می رسد . توران به کمک یاسمن در منزل زخم یوسف را پانسمان کند . ☺ طاهر و توران هرچه با اهواز تماس می گیرند تا با احسان حرف بزند اما هر بار که زنگ می زنند به آنها می گویند که احسان در بیمارستان نیست و جواب درست به آنها نمی دهند . 😨 ماموران اطلاعات به منزل وحدت می روند . 😨 آنها فکر می کنند یوسف به دلیل همکاری با گروهک های ضد انقلاب قصد داشته قاچاقی از ایران برود . 😥😨 پس از جستجو در خانه می خواهند یوسف را با خود ببرند اما توران مانع آنها می شود و قول میدهد پس از بهبودی یوسف ، او را به آنجا ببرد . بازجوی پرونده ی یوست به توران می گویند بابک ، دوست یوسف کشته شده است . 😨😨😨 حامد هم با اهواز تماس می گیرد اما به او هم جواب درستی نمی دهند . 😨 طاهره از حامد می خواهد برای خبر گرفتن از احسان به اهواز برود . 📞💓
یوسف بعد از بازجویی و مقصر نبودن آزاد می شود . 😊 توران از یوسف می خواهد تکلیف خود را روشن کند و به سربازی فکر کند . 😏 یوسف بعد از بحث با توران به خانه ی عمه فرخنده میرود و آنجا می ماند . 😰😥😨 حامد قبل رفتن به اهواز با یاسمن ملاقات می کند و می گوید که به ماموریت میرود و گردنبندی را که برای یاسمن خریده بود به او می دهد . 😍 توران پیش پدر سیما میرود و با او در مورد هادی و سیما صحبت می کند . پدر سیما می گوید آنها برای تصمیم گیری به زمان بیشتری نیاز دارند . 😥😰 مُطلَقْ همکلاسی یاسمن از او می خواهد تا کمکش کند . مُطلَقْ به همراه نامزدش به طلافروشی پدربزرگ یاسمن می روند . یاسمن از پدربزرگش می خواهد تا آنها را مراعات کند . 💓 حامد به اهواز رقته و احسان را پیدا می کند . 😍
بعد از سال تحویل ، طاهره و عزیز ( مادرش ) به منزل وحدت می روند . 😍 طاهره به یاسمن می گوید که حامد برای خبر گرفتن از احسان به اهواز رفته است . ☺ یاسمن جا می خورد . 😨 پدر سیما به او حق انتخاب بین هادی و خانواده اش را میدهد . 😨😨 سیما به دیدار هادی رفته به او می گوید نمی تواند خانواده اش را ترک کند . 😥 هادی هنگام رفتن از داربست میفتد و دستش میشکند . 😨😥😭 سروش مُطلَقْ ، شیرینی ازدواجش را در دانشگاه پخش می کند . 😍😊 یوسف برای رفتن به سربازی اقدام می کند . 😏 احسان به طاهره زنگ می زند و می گوید با حامد بزودی به تهران بر می گردنند . 😍😍😍😍😍😍 چند روز بعد در کمال ناباوری ، خبر شهادت احسان می رسد . 😭😭😭😭😭 توران شهادت او را نمیپذیرد و همه را دیوانه می پندارد . 😨😭😭😭😭😭 چند وقت بعد هم حامد بر می گردد ... 😊 ( منتظر قسمت ۲ باشید )
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)