سلام، ببخشید اگه این پارت یکم دیر اومد، ولی بالاخره اومد دیگه🤕 ممنون که میخونید💝
بعد از اتمام کلاس لونا و مایا با هم از کلاس خارج شدند. لونا:چقد کلاسای خانم لینکلن(miss Lincol) حوصله سربرن، من که نمیتونم زنگ آخر دوباره تحملش کنم. مایا:قرار نیست تحملش کنی. لونا:منظورت چیه؟ مایا:مگه یادت نیست؟ لونا:چیو یادم نیست؟ مایا:مگه مدیر نگفت که امروز زنگ آخر فینال بازیای بسکتبال مدرسه رو برگزار میکنه و همهی کلاسا لغو میشن تا دانش آموزا بتونن فینالو ببینن؟ ناگهان لونا سر جایش میخکوب شد. کاملا این اتفاق را فراموش کرده بود. امروز فینال بود و مسابقه بین تیمهایی که بنجامین سینکلر(benjamin sinclair) و برندون بلکوود(Brandon blackwood) در آنها بازی میکردند برگزار میشد. لونا و مایا وارد سالن غذاخوری شدند و برای گرفتن غذایشان در صفِ نه چندان طولانی ایستادند.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالیه 💫
داستانت حمایت میشه! 🌙 🌹
از داستانم حمایت کنید! 🌙 🌹
اسمش "دخترک گمشده" اس هنوز منتشر نشده! 🌙 🌹
اما تست معرفیش منتشر شده حمایت کن نویسنده ی عزیز تستچی 🌹
میشه بخونی؟
عالی
مرسی🙏