داستان ماه در شب p3
رز: ولی قبلش باید کلید دانشگاه و اتاقش رو بدزدیم
جک: جودی برای اینکار خوبه
جودی: آره من میرم
رز: پس جودی تو ساعت ۲ونیم برو چون همه دارن تو اون تایم استراحت میکنن و ما هم پایین دانشگاه هواتو داریم
نیک: پس نگهبان دانشگاه چی میشه؟
الکسا: اون بسپر به منو بل اون زود حواسش پرت میشه پس کارش آسونه
رز: باشه پس اون با شما
نیک: بچها ساعت ۲:۲۵ هست
جک: پس بدویین تو جایگاهتون
(فلش بک به بعد از دزدین کلید)
جودی: که همینجوری شاد و بشکن زنان بیرون میومد کلید رو به رز داد و گفت کارم حرف نداشت
رز: باشه
(فلش بک به ساعت ۱۱ونیم)
نیک: خب همه تو جایگاهشان هستند؟
اعضا: بله
ناگهان صدای پا از جایگاه جک بلند شد جک که میخواست حمله کند با سورا مواجه شد
جک: تو اینجا چیکار میکنی؟
سورا: محض رضای خدا اومدم ببینم دارید چیکار میکنید
جک: باشه پس آروم باش
رز: نیک حمله کن
نیک و رز به درون اتاق آقای پارکر شدند
پارکر: هی این اصلا شوخی خوبی نیست بچه ها اگه اذیت کنید زنگ میزنم به پلیس
همان موقع نیک با چوب بیسبال شیشه های روی میز را روی سر آقای پارکر شکست آقای پارکر که تازه متوجه ماجرا شده بود سریع از درون اتاق به بیرون دویید
که بقیه اعضا هم دنبال او کردند.
همان لحظه که آقای پارکر داشت میدوید با بل مواجه شد بل که چاقو را طرف استاد پارکر گرفته بود به نشانه تهدید دستانش هم میلرزید
پارکر: تو این کار رو نمیکنی
بل: چرا میکنم
استاد پارکر از ترس زیاد از روی بالکن دانشگاه پرید به پایین و بدنش درون تیزی مجسمه فرو رفت همان لحظه اعضا از راه رسیدند
(عکس استاد پارکر اس آخر هست)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
پارتتتت بعدییییی
دارم مینویسم
آسیایی چه استاد پارکر زشته😂
جالب شدهههه
پارت بعدددددددد
تا پارت بعد نگیریم اروم نمیگیگیریم 😅✨
حاجی همین الان این اومده
لایک کردی؟
پارت بعد اومد
واااااییییییی خدااااا پارکر مرددددد😲