ناظر جون شیر کن لطفا
از زبون رز :شب تولدم بود همه ی همکار های پدرم و دوست های خانوادگیمون بودن مخصوصا خانواده ی مالفوی که هم شریک پدرم بودن هم دوست خانوادگی من رفتم سمت کمدم ودر کمدم رو باز کردم چشمم به ی لباس سبز خیلی زیبا اوفتاد روش ی کاغذ بود لباس رو ورداشتم و کاغذش رو خوندم نوشته بود تولدت مبارک باشه از طرف ی دوست (عکس لباس توی اسلاید) نمیدونستم از طرف کیه ولی لباس رو پوشیدم و موهام رو کمی حالت دادم و ی ارایش چشم ساده و دخترونه کردم و کفش پاشنه بلند مشکیم رو پوشیدم و از پله ها رفتم پایین همه واسم دست میزدن و تبریک می گفتم ی لبخند فیک زدم و رفتم بینشون که یهو سرم درد گرفت و به مادرم گفتم من ی چند لحضه میرم توی حیاط تا هوا بخورم مادرم قبول کرد من رفتم حیاط روی سکو نشته بودم و به دیوار تکیه داده بودم که یهو لوکاس اومد سمتم و گفت تولدت مبارک نفسم من گفتم ممنونم ولی دیگه به من نگو نفسم چون ازت متنفر و حالم ازت بهم میخوره که یهو دیدم دستش رو آورد بالا و خواست که ی سیلی بزنه دستش روی هوا موند عطر آشنایی بود آره خودش بود دراکو دستش رو نگاه داشته بود داشت پیچ می داد که دستش رو ول کرد از زبون دراکو: ببین منو فقط اگه یبار فقط یبار دیگه سمت رز تورو ببینم من میدونم و تو لوکاس گفت که ببینم رز دوست پسر جدیدت هست آخه خیلی نگران هست دیدم رز گفت اگه هم باشه زندگی من هست به تو مربوط نیست لوکاس گفت برای هردو ی شما زندکی رو به آتیش میکشم و رفت از زبون رز :ممنونم دراکو خیلی ب موقع اومدی دراکو گفت خواهش و راستی تولدت مبارک باشه تشکر کردم و رفتیم داخل
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
عالی بود⭐
منتظرم.....
درحال نوشتنم لیدی زود می زارم
💗💗💗💗