خب اینم از پارت پنجم داستانننن💃🏻😐😂خب دیگه همین:/برید داستانو بخونید✨😐☁️
(همچنان داستان از زبون کیونگ عه)بعدش معلمم با ترس اومد سمتم و پرسید چه اتفاقی واسم افتاده:"|منم در جوابش گفتم که اتفاق خاصی نیوفتاده و فقط وقتی داشتم میومدم سمت کافه،پام گیر کرد و پام با اجازه به فنا رفت....🙂🔪جونگ کوک و تنما هم اومدن کمکم و منو تا سر میز بردن.وسط ناهار،خانم فیشِر که معلم اصلیمون بود،وسط ناهار،شروع کرد به حرف زدن.و حرف مهمی بود انگار.گفت:بچه ها ببینید.اگر براتون خدایی نکرده اتفاقی افتاد،اول بیاید پیش خودم تا ببینم مشکلتون چیه و سر خود نرید سمت بخش درمان.و امیدوارم که چنین اتفاقی واستون نیوفته:)بعدش نیم ساعت بعد رفتیم سمت استخر.ینی درواقع اونا رفتن سمت استخر.چون من پام تو گچ بود،نمیتونستم برم استخر.همچنین دکتر بهم اطلاع داد که نباید پام با آب تماس داشته باشه🍌🙂✨
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود 😍
یه درخواست دارم : اجی میشی ؟؟ 💖
من تانیا هستم و ۱۲ سالمه 💞
و شما ؟؟
تنکص لاوم🥺🧚🏻♀️
اوکی چرا که ن:)💕
منم شیداعم،۱۱سالمه:)🏹
خیلی خوب بود پارتی بعدی رو زود بزار 💜
اگه خواستی و اینکه به داستان منم سر بزن ^~^
تنکیوو🥺✨
اوکی چرا که نه=)⚡️
عالی بود
ممنون لاوم🦋🥺
عالی بود خسته نباشی
تنکیو🌸🥺