اگر نظری راجب ادامه داستان یا انتقادی دارین بنویسید
هردو پشت میز نشسته بودن و درحال شام خوردن بودن ، از طرف دیگه پسر و دختر کوچیکشون با غذا بازی میکردن و میخندیدن ، جو بین دو والد خیلی سنگین بود ولی دوقلوها متوجه نشده بودن و اهمیتی به اتفاقات اطرافشون نمیدادن.پسر بزرگشون به خاطر خرابکاری های فجیحش توی مدرسه ۳ روز تعلیق شده بود و تنبیهش کرده بودن ، برای شام پایین نیومده بود اما کسی اهمیت نداد.
به شام خوردن ادامه وادن گه ناگهکن صوای مهیبی از بالا اومد،(به نظرت باید چک کنیم ؟)
کایل از بن پرسید ، (من میرم...) بن از جاش بلند شد و از اشپزخونه بیرون رفت،این احتمال که قضیه دوباره کار پسر بزرگش باشه زیاد بود ، اروم و بی صدا از پله ها بالا رفت و وارد اتاق شد ، کمی از صحنه رو به روش شکه شد و با تعجب به اطراف اتاق نگاه کرد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
پارت ۲ هم داره؟ توروخدا پارت ۲ بگذار
ادامه داره