
اینم پارت پنچو امید وارم خوشتون بیاد

از زبان مرینت: 💙 یک لباس مشکی پوشیدم با شلوار سفید ( عکس همین اسلاید ) یک رژ صورتی هم زدم موهامو باز گذاشتم کفش پاشنه بلند مشکی با کیف دستی سفید پوشیدم و منتظر الیس شدم که یهو الیس اومد 💜 خوشتیپ شدم 💙 عالی شدی تو خوش تیپ کی بودی 💜ممنون 💙 الیس یک بلوز سبز لجنی روشن دم استیناش کش داشت و یک شلوار لی روشن با کفش اسپرت سفید گفتم زود باش الیس بریم سوار ماشین بشیم 💜 بریم 💙 با الیس سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت خونه ی الیا وقتی رسیدم رفتیم تو 💛 هنوز به کسی نگفتم که تو برگشتی 💙 خوبه 💛 رفتم توی سالن پیش بچه ها همه اومده بودند گفتم دوستان براتون یه سوپرایز دارم 💙 پریدم جلوی الیا و گفتم سوپرایز . همه دهانشان ۳ متر باز بود یهو الکس گفت : مرینت برگشته که یهو همه ی دخترا منو بغل کردند داشتم خفه میشدم گفتم دخترا خفه شدم اونا هم ولم کردند الیس رفت بازی کنه منم نشستم و با بقیه حرف زدم و خندیدم 💚 وقتی مرینت اومد همون دختره که عصر دیده بودم باهاش بود بعد هم رفت تا با بچه هو بازی کنه مرینت داشت با بقیه حرف میزد منم داشتم به الیس فکر میکردم که یهو یاد حرف الیس افتادم : مامانم بهترین طراح شرکت مد ادری بورژوا هست . توی مهمونی ادری هم همینو گفت که مرینت بهترینطراح شرکت مد ادری بورژوا هست تازه الیس گفت که مامانش طراح مده و از نیویورک اومدند اینجا . اگه مرینت مامان الیس باشه یعنی ممکنه .... اگه باشه چی اگه مرینت مامان الیسه پس یعنی باباش کیه ... یعنی مرینت ازدواج کرده اگه کرده پس باید با شوهرش میومد ... ولی اگه ازدواج نکرده باشه چی .... یعنی اونوقت من بابای الیسم ولی اخه چطور ممکنه ...ولی خب امکان داره بلاخره قبل از رفتن مرینت از پاریس وقتی که با هم توی یه خونه زندگی میکردیم اون کارو انجام دادیم البته عمدی نبود باید از مرینت بپرسم .
💙 الیا گفت که بریم توی نشیمن تا تلویزیون ببینیم همه رفتند منم داشتم میرفتم که ادرین جلوم گرفت گفتم برو کنار 💚 نمیرم 💙 میگم برو کنار 💚 اگه نخوام چی باید باهم حرف بزنین 💙 همون طور که قبلا که گفتم ما با هم حرفی نداریم و رفتم به سمت نشیمن که یهو ادرین گفت 💚 ازدواج کردی 💙 ... 💚 شنیدی چی گفتم تو ازدواج کردی 💙 نه نکردم ... نکردم ... فهمیدی 💜 تشنم شد رفتم اب بخورم داشتم از پله ها پایین می اومدم که یهو مامانم را با اقای ادرین دیدم که داشتند حرف میزند کنجکاو شدم بدونم چی میگن ( دوستان الان الیس همه ی حرفا رو میشنوه ) 💚 پس حدسم درست بود حالا بهم بگو الیس دختر کیه 💙 به تو ربطی نداره 💚 مرینت الیس دختر کیه 💙 اصلا تو از کجا میدونی اسمش الیسه💚 عصر همین امروز اشنا شدیم حالا بهم بگو الیس دختر کیه 💙 دیگه داشت میرفت روی مخم بغضم گرفته بود 😟 داد زدم دختر همون کسی که ۸ سال پیش حرفمو باور نکرد یعنی تو دختره توهست ادرین😣 💚 چیییی 💜 یه لحظه قلبم وایساد من ادرین تا حالا ده بار توی تلویزیون دیده بودم یعنی مامانم بهم دروغ گفته 💛 شنیدبم که سر و صدا از اتاق پذیرایی میاد رفتیم که دیدم مرینت و ادرین دارن حرف میزنن که یهو مرینت گفت الیس دختر توئه همه بچه ها دهنشون ۱۰ متر باز بود 😲😲 💚 ولی چطور ... یعنی چرا ... چرا این کادو کردی چرا ۸ سال پدری کردن را ازم گرفتی ..هان ... چرا 😡😟😣 چرا باید من الان با خبر بشم که دختر دارم 💙 چرا تو منو درک نمیکنی میدونی من توی این ۸ سال چی کشیدم هم درس میخوندم هم کار میکردم هم بچه بزرگ میکردم و کارای خونه رو میکردم 💚 میدونم ولی چرا اصلا از پاریس رفتی چرا نگفتی که بچه داری ... هان 💙 یه لحظه ترمز کن ببینم کسی که باعث شد من از پاریس برم نیویورک کسی که باعث شد من این همه سختی بکشم کسی که باعث شد من به دخترم کسی که از جونم هم برام با ارزش تره دروغ بگم تو بودی ... فهمیدی تو ... تو کسی بودی که به عشق من شک کرد و حرفمو باور نکرد . 😣😢💚 با این حرف مرینت بغضم گرفت حق با اون بود ولی گفتم درسته حق با توئه ولی چرا اینکه حامله بودی را بهم نگفتی 💙 منم خودم حدود ۲ ماه بعد از اینکه رفتم نیویورک فهمیدم تازه تو با اون کاری که کردی ترسیدم اگه بهت بگم دختر داری الیسو ازم بگیری
💚 تو در موردم چی فکر کردی فکر کردی من اون قدر بی رحمم که یک بچه رو از مادرش جدا کنم مرینت من نمی تونم با این عزاب وجدان زندگی کنم که برای دخترم پدری نکردم وقتی در مورد باباش پرسیدم بغضی را توی چشاش دیدم تو چطور دلت اومد با دخترم اون کارو کنی 💜 دیگه خونم به جوش رسیده بود حق با بابام بود نباید بهم دروغ میگفت خیلی عصبی بود رفتم پایین جلوی مامانم وایسادم و گفتم 💙 داشتیم با ادرین جر و بحث میکردم که یهو الیس اومد و گفت 💜 تو بهم تمام این ۸ سال دروغ گفتی دروغگو .. فهمیدی تو یه دروغگویی 💙 یعنی حرفامون رو شنیده بود وقتی گفت دروغگو بغضم گرفت 💜 چرا بهم گفتی که پدرم گم شده هان چرا وقتی من هر روز بابای واقعیم را توی تلویزیون میدیم وقتی مدرسه میرفتم و می دیدم که بچه های دیگه با بابا هاشون میان مدرسه حسودیم میشد چرا ... چرا ... این کارو با من کردی 💚 وقتی الیس اینو رو گفت دلم اتیش گرفت 💙 وقتی الیس اینو گفت بغضم گرفته بود حقم بود 💜 دیگه دوست ندارم و از خونه زدم بیرون 💙 دنبال الیس رفتم هر چی صداش میزدم نمی ایستاد برگشتم خونه داد زدم همش تقصیر تو بود چرا جایی که الیس بود و ممکن بود این حرفارو زدی بعد کیفمو برداشتم و از خونه زدم بیرون باید الیسو پیدا کنم 💚 مرینت رفت بیرون یهو الیا و نینو با هم گفتند برو دنبالش تا الیس گم نشده منم از خونه زدم بیرون رفتم دنبال مرینت داد زدم : مرینت صبر کن 💙 ادرین گفت : صبر کن . منم وایسادم 💚 صبر کن تا با هم دنبال دخترم بگردیم 💙 باشه 😔 با ادرین رفتیم دنبال الیس همه جارو گشتیم برج ایفل ،رود سن و خیابون هایی که امکان اینکه الیس اونجا باشه رو گشتیم دیگه داشتم دیونه میشدم 💚 اروم باش مرینت اصلا شاید رفته هتل 💙 باشه بریم اونجا 💚 از چهره ی مرینت میشد فهمید که چقدر دلشوره داره و البته خسته هم هست 💙 رفتیم هتل وقتی وارد سوئیس شدم دیدم الیس رفته توی اتاق و درو قفل کرده در زدم : الیس دخترم لطفا درو باز کن .. خواهش میکنم 💜 باز نمیکنم 💙 لطفا باز کن ... همه چیرو برات توضیح میدم ... فقط درو باز کن 😣( همه ی حرفارو با بغض میگه) 💜 نیاز به توضیح تو ندارم میخواستی از همون اول بهم دروغ نگی 💙 نشستم پشت در و گریه کردم : ازت خواهش میکنم الیس درو باز کن فقط اینکه بدونم حالت خوبه 😭😭💚دستم مرینت رو گرفتم و بلندش کردم و گزاشتمش روی مبل گفتم : اروم باش .. اروم باش... مرینت اروم باش... باید به خودت مسلط باشی حتما یه راهی هست تک کسی بودی که برای هر مشکلی یه راه حلی پیدا میکردی 💙 پیدا نمیکنم ... من دیگه کفشدوزک سابق نیستم زندگی برای من تیره و تار شده ... دیگه امیدی ندارم 😔😣😢💚 چرا داری ... امیدت دخترته مگه نه 💙 ادرین میشه تنهام بزاری خواهش میکنم 💚 باشه رفتم در اتاق رو زدم و گفتم دخترم اگه فردا خواستی میتونی بیای خونه ی من تا باهم وقت بگذرونی . 💜 باشه 😔😧
یبتنادک
باننلتمند
سفلاکمم
چالش : دوست داری مرینت و ادرین زود با هم اشتی کنند یا حالا حالا دعوا کنند. کامنت و لایک یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعدی کی میاد بنطرم مرینت یه بچه دیگه هم بیاره
سلام چرا بعدی رو نمیزاری بزار دیگه
فکر کنم تا اخر زوز منتشر بشه
پارت بعدی کی میاد ؟
سلام پارت بعدی کی میاد ❤️🖤🗼❤️🖤🗼❤️🖤🗼❤️🖤🗼داستانت عالی بود ❤️🖤🗼
سلام پارت بعد کی میاد و مرینت ادرین را ببخشه و الیس هم مربنت رو ببخشه
سلام عزیزم پارت بعد رو کی میزاری پس
الیس کاری کگ برگرده پیشه مرینت برگرده نیویورک با الیس بعد ادرین بیاد دنبالشو
عالی بود
عاشق داستانتم برای خواهرمم تعریف میکنم فقط فاصله ی بین پارت ۴ و ۵ زیاد بود
و فعلا دعوا کنن اما بعد آشتی🗼☺☺
عالیییییی بود البته هنوز نخوندم ولی مطمعنم مثل دفعات قبل عالی بود😍😍😍😍😍🥰😘
جواب چالش:معلومه، آرهههههههههههههههههه😍😍
ممنون صبا جدن
عالللللللللللللللللللللللییییییییییییی ببببببببببووووووودددددد ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
لطفاً پارت بعد رو زودتر بزار
جواب چالشت هم جان من به خاطر آلیس هم که شده آشتی کنن
ممنونننن