
لاوا اینم از پارت هشتم... بریم ببینیم تهیونگ میخاد چجوری جین و ا/ت رو به هم برسونه.. لایک و کامنت فراموش نشه.. بریم واسه پارت هشتم
ا/ت حدود دوساعت سرش رو شونه تهیونگ بود که اخرش تو همون حالت خوابش برد... تهیونگ ا/ت رو بغل کرد و گذاشت رو تخت و پتو رو کشید روش و بعد بالا سر ا/ت نشست.. ا/ت به خاطر تکونهایی که خورده بود از خواب بیدار شد اما چشماشو باز نکرد و خودشو به خواب زد به امید اینکه دوباره بتونه بخوابه اما شنید که تهیونگ داره باهاش حرف میزنه.. ته ته: ا/ت تو خیلی خاصی.. بیش از حد.. مطمعنم هر مردی در مقابل تو کم میاره،منم نتونستم .. منم کم اوردم.. بهت قول میدم که کاری کنم که دوباره بخندی تا منم بتونم بخندم.. چون عشق همینه.. اونقدری عاشقتم که با خنده هات میخندم و با گریه هات گریه میکنم اما افسوس که این عشق قراره واسه همیشه تو دلم خاک بشه و تو هیچوقت اونو نمیفهمی.. بعدش دماغشو بالا کشید و ا/ت فهمید که تهیونگ گریه کرده.. تهیونگ از رو تخت بلند شد و رفت... و حالا ا/ت بود که علاوه بر اینکه جین ازش جدا شده بود،فهمیده بود که تهیونگم عاشقشه... تهیونگ خیلی عصبی بود.. هرچی نباشه عاشق ا/ت بود و اصلا دلش نمیخاست که اون اینقدر ناراحت بشه... با سرعت رفت تا رسید خونه.. به محض اینکه رسید خاست بره تو اتاق جین و به خاطر اینکه این کارو با ا/ت کرداونو بازخواست کنه که یدفعه یونگی از پشت اونو گرفت و برد تو اتاق خودش... همه اعضا تو اتاق یونگی ،منتظر تهیونگ بودن... تهیونگ: یونگی ولم کن.. باید بدونم اون عوضی چرا این کارو کرد... یونگی: بیا اینجا. ما همه چیو بهت میگیم و بعدشم همه چیو واسه تهیونگ گفت... تهیونگ: اینا حقیقت داره؟؟؟... اعضا: آره.. همش واقعیه و تنها کاری که از دست ما بر میاد اینه که تا وقتی اونی که این کارو کرده رو پیدا کنیم، جین و ا/ت رو دلداری بدیم...
چند روز بعدش ا/ت تو کمپانی تهیونگ دید و بهش گفت: هیونگ بیا اینجا باید باهات حرف بزنم.. تهیونگ رفت پیش ا/ت.. تهیونگ: چی شده؟؟...ا/ت: راستش چند روز پیش که اومدی خونم و وقتی خاب بودم باهام حرف زدی،حرفاتو شنیدم... تهیونگ:واای نه.. گند زدم...ا/ت: نه چیزی نیس فقط باید یه چیزی رو بدونی،اینکه من تورو به عنوان بهترین دوستم دوست دارم،نه یه نفر که عاشقش باشم.. درسته که جین دیگه دوسم نداره.. اما من هنوزم عاشقشم و نمیتونم به خاطراتی که باهاش داشتم خیانت کنم.. تهیونگ: اره من همه اینارو میدونم و توقع هم ندارم که عاشق من بشی.. اما میشه لطفا تا ابد بهترین دوست هم بمونیم؟؟؟...ا/ت: معلومه که میشه.. تو اولین و بهترین دوست منی.. چه الان چه چند سال دیگه هیچ فرقی نداره... تهیونگ که از شنیدن این حرف خوشحال شد... از ا/ت تشکر کرد و بعدش رفت....
الان شش ماه از اون روز میگذشت..پسرا کلی دنبال اون مرد گشتن اما نتونستن پیداش کنن.. ا/ت کم کم داشت با این موضوع کنار میومد.. ناراحتی هاشو تو خودش میریخت.. شبا تو تنهایی گریه میکرد.. اما نذاشت که کسی زخماشو ببینه... ا/ت تونست تو این شش ماه یه مینی آلبوم بیرون بده و کلی طرفدار بگیره.. اون آهنگای ملایمی میخوند اما تو بهترین ترین قسمت های آهنگاشم یه غم عجیبی پنهون بود و طرفداراش عاشق همین سبکش بودن، بی خبر از اینکه این سبک نیست بلکه یه شکست بزرگه که حتی رو آهنگای ا/ت هم سایه انداخته.. کارول تو این شیش ماه چند بار به ا/ت پیشنهاد دوستی داد اما ا/ت اونو رد کرد و گفت که نمیخاد با کسی وارد رابطه بشه...(ایول.. دماغشو به خاک مالید...) توی این شش ماه حال جین نسبت به روز قبل، هر روز بدتر میشد... اعضا خیلی واسه اینکه اون خوب بشه تلاش کردن اما کارای اونا فقط حال جینو خراب تر میکرد... جین حتی کارش به روانپزشکم کشید اما اونم نتونست کاری بکنه... اون هر روز کلی داد میزد و گریه میکرد و شبا تو خواب با صدای جیغای خودش از خواب میپرید و بعدش اسم ا/ت رو صدا میزد... بی تی اس توی این شیش ماه بدون جین ادامه داد،جین همراه پسرا تو هیچ مراسمی شرکت نکرد... تنها ارتباط اونا با آرمیا تو این شش ماه فقط آهنگ سه نفره جیهوپ و آر ام و شوگا و لایو های متعدد تهیونگ و کوکی و جیمین بود... هر کس میپرسید که جین کجاست؟ اونا میگفتن که جین رفته خارج از کشور تا دستشو عمل کنه (دوستان جین تو دنیای عادی هم مریضی گردن قو داره،همون مریضی که باعث میشه انگشتای جین منحنی باشه)... اوضاع افتضاحی بود..
شش ماه گذشت و جین دید که نمیتونه بدون ا/ت نفس بکشه واسه همینم رفت پیش پسرا و مکالمه ظبط شدش با اون مرده رو به بقیه نشون داد.. تهیونگ بهش گفت اینو برام بفرست،بقیش بامن.. و بعدشم رفت.. تهیونگ یه دستگاه تشخیص صدا پیدا کرد و اون صدای ظبط شده اون شبو واسه دستگاه پخش کرد... باورش نمیشد.. اون صدا صدای کارول بود،همون عوضی که همیشه نسبت به جین عقده داشت(بیاین تصور کنیم که کارول میخاسته عضو بی تی اس بشه اما جین با استفاده از صداش و قیافه جذابش تونست به عنوان یکی از اعضای بی تی اس انتخاب بشه و جای کارول رو بگیره)... تهیونگ: بدبختت میکنم عوضی؛زندگیتو تباااه میکنم منتظرم باش... و بعدش رفت که یه اتو از کارول بگیره.. تهیونگ یک هفته کاملو تو پر و پای کارول پیچید و بالاخره تو اخرین تلاشش یه چیزی پیدا کرد که میتونست کل زندگی کارولو به هم بزنه... یه فیلم پنج دقیقه ای بود که به دوران مدرسه کارول مربوط بود..تو اون فیلم کارول سعی کرد تو حیاط مدرسه، یه دخترو به زور ببوسه و این یه جور اذیت مدرسه ای حساب میشد... فردای اون روز تهیونگ اون مدرکو به صورت ناشناس به یه مجله خبری لو داد و وقتی که کمپانی این موضو رو فهمید،کارول رو به خاطر نقص قوانین اخراج کرد و اون حالا مجبور بود تو یه کمپانی تازه تاسیس کارشو ادامه بده... دیگه نه طرفداری بود و نه کسی که حمایتش کنه... همش تقصیر خودش بود،از اولشم کارش اشتباه بود..

روزی که کارول اخراج شد پسرا تو خونه بودن که یهو همشون باصدای بلند جیغ تهیونگ از جاشون پریدن.. یونگی سریع از اتاق اومد بیرون و بقیه رو دید که جلو اتاقاشون وایسادن.. یونگی: چی شده سر صبی؟.. کوکی: نکنه تهیونگم شکست عشقی خورده.. جیمین: چرت نگو اخه اون که عاشق کسی نبوده... که یهو خود تهیونگ اومد بیرون و گفت: ایوووول بلاخره اون اشغالو بیرون کردن... جیهوپ: اشغال کیه؟؟.. تهیونگ: اون کارول عوضی... نامجون: واقعا برات متاسفم.. تو باید واسه اینکه کارول اخراج شده ناراحت باشی!! اما بجاش خوشحالی میکنی... تهیونگ: شما هیچیو نمیدونین... کارول همونیه که به جین گفت از ا/ت جدا بشه... اما الان فقط این مهمه که کارول رفته و جین میتونه دوباره به ا/ت برگرده... همه شوکه شده بودن... اما تهیونگ ادامه داد: زیاد طولش ندین.. باید به جین این خبرو بدین و کاری کنید که با ا/ت اشتی کنه و وقتی دید همه خشکشون زده،خودش رفت تو اتاق جین و به ارومی همه چیو واسش تعریف کرد.. جین سریع بلند شد تا بره پیش ا/ت اما تهیونگ گفت اینجوری نمیشه.. باید دوش بگیری و یه لباس خوب بپوشی و به خودت برسی.. این واسه هردوتون یه شروع دوبارست که یهو جین احساساتی شد و تهیونگو بغل کرد و گفت: ممنوم که اینقدر به فکرمی... تهیونگ: اینا وظیفمه.. من واسه خوشحالی تو و ا/ت هر کاری میکنم هیونگ جین.... بعدش جین رفت و حاضر شد....
جین رفت پیش ا/ت... اولش رفت توکمپانی و جلوی اتاق ا/ت ایستاد و در زد، اما یه پسره در رو باز کرد و وقتی جین ازش پرسی تو کی هستی؟ و ا/ت کجاس؟.. جواب داد: من کار آموز جدیدم.. خانوم ا/ت یه خونه جدید گرفته و رفته... جین آدرس خونه ا/ت رو از اون پسره گرفت و رفت... حدود نیم ساعت بعد رسید و با خوشحالی و با فکر اینکه ا/ت به راحتی حرفاشو قبول میکنه و بهش برمیگرده، در زد... ا/ت: کیهههه؟... کسی جواب نداد... ا/ت: کیهههههههه؟ ... اما بازم کسی جواب نداد.. ا/ت اومد و در رو باز کرد و تند تند گفت: نمیتونی جواب ب.... و جین رو دید که درست روبه روش ایستاده... ا/ت: ت... تو.... تو اینجا.. چیکار میکنی؟.. و گریش گرفت و خاست درو ببنده که جین خودشو هل داد تو و درو بست..جین: ا/ت عشقم نمیدونی چقد دلتنگت بودم... و اونو بغل کرد... ا/ت: ولم کن... از خونم گمشو بیرون... جین: ا/ت باید به حرفام گوش کنی.. ا/ت: به چی گوش کنم هان؟... مگه ما حرفیم با هم داریم... جین: عزیزم گوش ک... ا/ت: به من نگو عزیزم.. رابطه ما خیلی وقته تموم شده.. جین: توهیچیو نمیدونی... ا/ت: دیگه چیو باید بدونم آخه.. جین تومنو پس زدی... جین: لطفا اینطوری نگو ا/ت لطفا گوش کن... ا/ت گفت ما حرفی با هم نداریم و خواست بره که جین دستشو گرفت و گفت: حتی اگه نخای هم باید گوش بدی و بعدش کل ماجرا رو واسه ا/ت تعریف کرد... ا/ت: خب انتظار داری که باورش کنم؟... جین: چییی؟.. ا/ت تو حرفمو باور نمیکنی؟... ا/ت: معلومه که نه... جین: اما ا/ت من که به تو دروغ نمیگم... و گریه میکرد... ا/ت: نمیدونم شایدم بگی.. آخه قبلنا میگفتی که عاشقمی و تا آخرین نفس عاشقم میمونی اما بعدش منو مثل یه آشغال دور انداختی.. جین: من هیچوقت تورو دور ننداختم ا/ت باور کن که من هنوزم عاشقتم... و بعدش همون ویدیو کال اون شبو به ا/ت نشون داد...
ا/ت که نمیتونست باور کنه و بی اراده گریه میکرد به جین نگاه خیلی مظلومی کرد و گفت: جین این حقیقت داره؟.. جین: ا/ت من نمیخام که خودتو مقصر بدونی اما میبینی که حقیقت داره... ا/ت: ینی تنها دلیل جداییمون جون من بود؟... جین:نه ا/ت اینجوری فکر نکن اینا تقصیر تو نیست...بدون که من این زندگی رو حتی یه لحظه دیگه هم نمیتونم بدون تو تصور کنم... ا/ت لطفا به من برگرد و دوباره مثل قبل عاشقم باش... ا/ت: اما جین .. اگه دوباره من باعث بشم که از هم جدا بشیم و .. هق... و تو بخای اینجوری ضربه بخوری چی؟.. جین: بهت قول میدم که نذارم همچین اتفاقی بیوفته... ا/ت: جین یه سوال ازت میپرسم که اگه تو از من میپرسیدیش قطعا جوابم منفی بود... بعدش میتونم تورو یه بار دیگه باور کنم و دوباره مثل قبل عاشقت بشم و بعد با حالت ناراحتی منتظر بود که جین ازش بخاد که سوالشو بپرسه... جین: بگو؟... ا/ت: تموم اون دوست دارم هایی که بهم گفتی الکی بود؟.. جین: ا/ت باور کن حتی یکیشونم دروغ نبود... حتی یکیشونم واسه فریب دادنت بهت نگفتم.. و ا/ت که چیزی بین خوشحال و ناراحت بود، اومد طرف جین و اونو بغل کرد... ا/ت: بابت همه چیز ازت معذرت میخام... جین: این منم که باید عذر خواهی کنم.. به خاطر اینکه ولت کردم.. به خاطر اینکه بدون تو نفس کشیدم اما بدون که نفس کشیدن بدون تو بهم احساس خفگی میداد... ا/ت: جین لطفا دوباره هیچوقت منو ول نکن..جین: مطمئن باش تا وقتی زندم تنهات نمیذارم... ا/ت: جین...هق.. دوست دارم... جین: منم همینطور... دوست دارم تا پای مرگ... تا وقتی زندم.. حتی اگه فراموشی بگیرم و یادم بره که کیم اونوقتم میدونم که بهت قول دادم تا ابد عاشقت بمونم... ا/ت: ممنونم که عاشقم موندی و از دوست داشتن من دست نکشیدی.. ممنونم که منتظرم موندی و متاسفم که اونهمه غمو تحمل کردی اما خیالت راحت... دیگه هیچوقت نمیذارم اون اتفاق دوباره بیوفته حتی اگه لازم باشه جونمم می... جین: هیششش! دیگه هیچوقت این حرفو نزن چون اون موقس که هیچکس نمیتونه حال خراب منو خوب کنه و دنیای منو از تاریکی بیرون بکشه...
ا/ت که بی صبرانه منتظر رسیدن همچین روزی بود،حرفای جینو باور کرد و باهاش اشتی کرد... جین دوباره همون جین سابق شد... پر انرژی خوشحال سرزنده و اعضا هم از اینکه دوباره جینو اینجوری میدیدن خوشحال بودن... دو سه هفته گذشت و جین یروز جین به ا/ت گفت یه سوپرایز براش داره... ا/ت: چه سوپرایزی اخه؟؟.. جین: اگه بگم که دیگه سوپرایز نیست... منتظر باش... و بعدش ترتیب یه مصاحبه رو داد... دوساعت بعد خبر نگارا اومدن و اماده مصاحبه با جین شدن... خبرنگار: جین حاظری؟؟؟... جین:حاضرم... خبرنگار:یک..دو..سه..شروع میکنیم... جین: سلام ارمی های خوشکلم و تموم بیننده هایی که دارین منو میبینین.. امیدوارم تو هر شهر و کشوری که هستین شاد شاد باشین... این منم.. خوشتیپ جهانی.. مطمئنم همتون منو میشناسید واسه همینم میرم سر اصل مطلب... قبلنا وقتی که دبیو کردم،شما منو حمایت کردین... وقتی از خودم خجالت میکشیدم،شما منو حمایت کردین... وقتی که مشهور شدم شما منو حمایت کردین.. امیدوارم الانم بتونین منو حمایت کنین... نمیدونم پجوری بگم راستش..این اولین باره که من اینقد خوشحالم و مطمعنم خیلی از شما با خوشحالیای من خوشحال میشین پس مطمئنم که نا امیدم نمیکنید...واسه اولین بار توی زندگیم،من عاشق شدم.. عاشق یه دختری که الان شاید شما هم بشناسیدش.. اون مهربون و ارومه و دیوونه وار عاشق منه.. از وقتی که یه ادم معمولی بود و به یه دوست نیاز داشت،عاشقش بودم و مطمعنم تا ابدم عاشقش میمونم... اون همون ا/ت هست که به عنوان اولین ایدل زن کمپانی بیگ هیت انتخاب شد... شاید خیلیاتون فکر کنید چونکه من یه ادم معروفم دوسم داره اما اینجوری نیس... اون منو به خاطر خودم میخاد و یه عشق پاک نسبت به من داره... من به عنوان ایدلتون وکسی که شما همیشه پشتش بودین،وظیفم بود که اینو بهتون بگم و ازونجایی که شما بهترین طرفدارای دنیایین مطمعنم که خوشحال میشین و منو درک میکنید... خیلی خیلی دوستون دارم آرمیای من و بعدش از ارمیا خدافظی کرد..
ا/ت که داشت اون مصاحبه رو به صورت زنده نگاه میکرد اشک تو چشماش جمع شده بود و باورش نمیشد که جین به خاطر اون بخاد از آرمیا خواهش و عذرخواهی کنه.. این خیلی قشنگ بود که جین همچین عشق قوی ای نسبت به ا/ت داشت...پسرا هم داشتن مصاحبه جینو میدیدن... جیهوپ داشت گریه میکرد.. اون از اینکه میدی جین پیش ا/ت اینقدر خوشحاله واقعا خوشحال بود.. جیهوپ: این واقعا جین خودمونه؟؟؟.. کوکی:اره انگار خودشه... اصلا شبیه جین سابق نیست... یادمه قبلنا میگف هیچوقت عاشق نمیشه... نامجون: اره اما این واقعا حس عجیبیه.. عشق تونست جینو اینقدر عوض کنه.. یونگی: درست میگی.. اما من این جین جدیدو دوس دارم... تهیونگ: واسه من فرقی نداره... هر جوری که میخان باشن،فقط خوشحال باشن....
خب لاوا این پارتم تموم شد... امیدوارم خوشتون اومده باشه.. خیلی دوستون دارم یادتون نره..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها مبینا تو اینستا هم پیج داره
همین داستان نفرتی که عاشقانه شد رو توش مینویسه ولی کاملا متفاوت
آیدی پیجشم براتون میزارم
bts.armyfanfic15@
من منتظر پارت بعدی هستم
هیجا نمیرم همینجا هستم
(بابا من برم شاعر شم😁)
پارت بعدری رو بزار ❤️
طبع شعرتو برم من😂😙
😭😭دلم برای تهیونگ میسوزه 😭😭😭😭😭😭😭😪
عیب نداره... تو فیک بعدی اینقدر تهیونگ خفنه که اصا دلسوزی رو فراموش میکنی... اما فیک بعدیمون،پارتهای غمگین چند تا داره
لطفاً زود تر بزار 😍
واییییییی اجی پارت ۷ نیومده
فک کنم تستچی منتشر نکردا 💔
چرا عزیزم اومده.. چند ساعت پیش منتشر شده تازه پارت هفت خیلیم هیجانی.. بدو برو تو صفحم بخونش