4 اسلاید پست توسط: Deniz انتشار: 8 ماه پیش 80 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

با پارت جدید داستان پاترهدیمون با نام مبهم نمردند تا آرزوی مرگ کنند در خدمتتون هستیم.



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (23)
  • image🌚𝐋𝐮𝐍𝐚🌝
    دلقک هستم. بفرمایید🤡✨

    قلمت خیلی خوبه

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    《و وارث پادشاه،شاهزاده شد》وارث پادشاه دنیزه. منظور از اینکه وارث پادشاه، شاهزاده شد زمانیه که دنیز به گریندل والد میپیونده
    《آن وقت است که حقیقت در مقابل چشمانش خواهد درخشید》منظورش زمانیه که دنیز بفهمه در کنار پدرش قدرتمنده
    《سیاهی و سفیدی یکی شده،دنیا را در بر خواهد گرفت!》منعنی اینو دقیق نمیدونم
    وای فکر گنم منظورش از سیاهی و سفیدی جادوی سفید و جادوی سیاهه

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    ج‌چ
    اولش دنیز پرده های سیاهی رو دید که درون گوی برافراشته شدن
    توی جانوران شگفت انگیز گفته شد این یعنی اینکه گریندل والد داره طرفداراش رو صدا میزنه
    بعد دنیز ارتشی رو دید که پرچمی با علامت یادگاران مرگ، یا همون علامت گریندل والد، رو در دست داشتن
    پس احتمالا اون ارتشی از آن گریندل والده
    و راجب پیشگویی
    《زمانی که فراخوان نواخته شد》 میتونه به زمانی اشاره داشته باشه که گریندل والد طرفداراش رو صدا میزنه

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    《زمانی که فراخان نواخته شد،و وارث پادشاه،شاهزاده شد، آن وقت است که حقیقت در مقابل چشمانش خواهد درخشید،سیاهی و سفیدی یکی شده،دنیا را در بر خواهد گرفت!》
    ______
    پرچام

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    《پیشگویی؟نه!من فقط تو اون گوی یه چیز هایی دیدم!》
    ______
    خب این پیشگوییههههه

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    پرده هایی سیاه رنگ از هر طرف داخل گوی را میگرفتند. جمیعتی بین پرده ها راه میرفتند و پرچم هایی به دست داشتند. پرچم های سیاه رنگی که نشانی به رنگ سفید رویشان بود. یک مثلث که یک خط و دایره داخلش بود. آنگاه،حس کرد که گوی دوباره آبی رنگ،و مه های اطرافش ناپدید شدند.
    ______
    پرچام تو پیشگویی کردیییییی

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    بی اختیار سرفه کرد
    ______
    میفهمم

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    《نیم ساعت؟خوب،باشه!》
    _____
    پشمون میشی
    این خط |
    اینم نشون _

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    《میتونی،آینده رو ببینی!برای من جای سواله که چرا،تا حالا به کلاسم نیومدی!》
    ______
    خواهرم حالت خوبه؟
    چت شده تو تریلانی جان؟

  • imageگمنام♡
    کلمینی!...:)💔

    《میدونستم باید،اینجا باشه!》
    _____
    یا ابلفضل
    چی اینجا باشه خواهرم؟

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.