پارت نهمممممممم☺😆☺😗☺😊🙂😗😊🙂🙂😏😆😋😣😆😊😣😏😆😚😏😆😊😏😆😊😏😆😊😏😆😊😏😆😊😏😊🙂😊😆🙂😆😊تا اینجای داستان چطور بود؟؟؟؟
از زبان راوی
با نگرانی نگاهی به هم انداختن جیهوپ_از حال رفت.
تهیونگ سریع بلندش کرد _باید سریع ببریمش خونه ممکنه حالش بدتر شه.
جیهوپ_ببریمش پیش مونکوت چی؟؟شاید اون بتونه بهتر بهش برسه خونه که بچه ها کاری ازشون بر نمیاد..
تهیونگ سر تکون داد و رو دستاس بلندش کرد سریع به سمت خونه مونکوت رفتن مونکوتم با دیدن جین هه تو اون حال با نگرانی سمتشون رفت و پسرا همه چیزو براش گفتن بردنش تو خونه و مونکوت شروع کرد دارو درست کردن و بهش داد یکمم طب سوزنی کردش که حالش بهتر شده بود ولی به خاطر دارو ها هنوز بیهوش بود.
از زبان شوگا
قرار شد تهیونگ و جیهوپ برن دنبال جین هه دوست داشتم خودم برم ولی دیگه خیلی رفتارام ضایع شده بود بعد رفتنشون با جین ناهار و درست کردیم که وقتی اومدن بخوریم. همه تو هال نشسته بودیم و داشتیم از کتابا میخوندیم که جیمین گفت_پس چرا نیومدن؟؟؟ به نظرتون دیر نکردن؟؟
با این حرفش به ساعت مچیم نگاه کردم تقریبا سه چهار ساعت از رفتنشون گذشته بود تا الان باید برمیگشتن. نگران شدم
نلمجون_محل کارش خیلی دوره؟؟
_نه بابا اتفاقا خیلیم نزدیکه یه ربعه میرسی. نکنه آدرسو اشتباه فهمیدن؟؟
جونگ کوک _خب اونجوری جین هه خودش میومد که لااقل.
راست میگفت یه نیم ساعت اینام گذشت ولی هنوزم نیومده بودن دیگه همه مطمئن بودیم یه اتفاقی افتاده.
با صدای باز شدن در برگشتیم با دیدن جین هه که بیحال رو دستای تهیونگ بود با نگرانی دورش جمع شدیم سوالی به پسرا نگاه کردم_چی اتفاقی افتاده؟؟
جیهوپ وسایل تو دستشو گذاشت همونجا جلو درو تهیونگم جین هه رو جلوی شومینه رو بالشتا گذاشت و یه چیزی مثله پتو کشید روش با خستگی نشستن با کلافگی گفتم_میشه یکیتون بگه چی شده و تا حالا کجا بودین که اینقدر دیر کردین؟؟؟
تهیونگ _داشتیم میومدیم تو بازار یه پسر بچه خورد به جین هه اونم افتاد بلندش که کردیم نمیتونست واسته پهلوش دوباره درد گرفته بود و یهو از حال رفت سریع بردیمش پیش مونکوت و تا الانم اونجا بودیم به خاطر همین دیر شد.
جونگ کوک _خب مونکوت نگفت چرا اینجوری شده؟؟
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود مثل همیشه
پایانش خوبه؟