
سلام میشه حمایت کنید
اول اینکه پارت معرفی رو بخونید ❤️💛 شروع از زبون لیا: صبح پاشدم دیدم ساعت 5:00 هست وای نههههه😱😱 خیلی دیره من ساعت 6 باید برم مدرسه سریع بلند شدم و رفتم صورتم رو شستم سریع رفتم حموم نیم ساعته وقتی اومدم ساعت 5:30 بود رفتم و صبحانه درست کردم اونم چه صبحونه ای انگشتاتم باهاش میخوری دیری دیرین پنکیک غذای مورد علاقه من خود بیشتر از این نحرفم و رفتم لباس فرمم رو پوشیدم مثل همیشه چیس خوابالو از خواب بیدار شد و خودشو به معنی کشنگی تکون میداد منم رفتم اشپز خونه تو ظرف غذاش غذا ریختم اونم خورد یهو صدای پارس پارس رو شنیدم فکر کنم اونم گشنه هست برای اونم غذا ریختم و وقتی اونا مشغول غذا خوردن شدن منم رفتم سراغ هورانگ

رفتم اول تکونش دادم بیدار نشد و تصمیم گرفتم بپرم روش پریدم روش و گفتم : هورانگ خانم بیدار شو دیر شده نمیخوای که اولین روز مدرسه دیر کنی اونم از خدا خواسته بلند شد و لباس فرمش رو سریع پوشید ( عکس لباس فرم تو و هورانگ بالا ) با هورانگ رفتیم صبحانه دل پذیر . خود را خوردیم و راه افتادیم ما همیشه پیاده می ریم مدرسه چون زیاد دور نیست :::: تو راه:::: هورانگ : لیا بنظرت کیا هم اتاقی ما هستند؟ لیا: من چی میدونم هورانگ میشه سرت تو کار خودت باشه هورانگ: باشه بابا عصاب نداری ها لیا: ساکت شو اها رسیدیم . اول از همه رفتیم اتاق مدیر تا بفهمیم کلاسمون کجا هست
تق تق تق مدیر: بیا تو هورانگ : اقای چا ( اسم مدیر) میشه بگید کلاس ما کجاست مدیر: بله ته راه رو کلاس 12 ب اتاق 12 اخرین اتاق( خودم ساختم) هورانگ و لیا: چشم ☺️ . من و هورانگ رفتیم تو کلاس هیچ کسی نبود رفتیم سر جامون نشستیم ( میز ها صندلی هستند و تک نفره ) یهو یه دختر اومد معلوم بود از اون سوسول ها هست دختره : سلام اسم من انجلینا هست که میتونید انجل صدام کنی . اخه به من چه اسمت چیه گفتم: سلام اسم منم لیا هست و باید همون لیا صدام کنی. انجل : معلومه از اون دختر مغرور ها هستی . لیا: اره بعدشم تو چکار داری ؟. دختره رفت سر جاش نشست من سرمو گزاشتم رو میز یهو در باز شد و صدای زیادی بیرون اومد سرمو از روی میز برداشتم بعله همون جور که حدس زدم بچه ها اومدن
همه نشستند سر جاشون بعد معلم اومد زنگ اول زنگ معرفی بود یهو.... ( این داستان ادامه دارد) ببخشید کم بود اما اگه حمایت کنید هی تو پارت های بعدی بیشتر مینویسم راستی حمایت یادتون نره امیدوارم ناظر جون ثبت کنه خداحافظ تا پارت بعدی 🦋🐾
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داری مسخره میکنی دیگه اره؟؟؟
چرا
موفق باشی
عالی بود
@جیسو☆
بچه ها من نمیتونم منو خواهرم رو بنویسم اخه سرطان گرفتم و فقط 1 ماه زندم و دستام درد میکنن موهامو زدمالان رو تخت بیمارستانم منو ببخشید لطفا منو فحش ندید اخه 1 ماه عمر دارم اون موقع کم تر میشه
.....
بگو شوخیه....
امیدتو از دست نده...
امیدوارم بتونی بیماریتو شکست بدی..و زودتر حالت خوب شه..💗😭
بچه ها من نمیتونم منو خواهرم رو بنویسم اخه سرطان گرفتم و فقط 1 ماه زندم و دستام درد میکنن موهامو زدمالان رو تخت بیمارستانم منو ببخشید لطفا منو فحش ندید اخه 1 ماه عمر دارم اون موقع کم تر میشه
شوخیه دیگه
مگه نه؟
دروغ میگییی بگووو
امیدوارمم هرچی زودتر خوب بشی عزیزدلم
نا امید نشو
@جیسو☆
بچه ها من نمیتونم منو خواهرم رو بنویسم اخه سرطان گرفتم و فقط 1 ماه زندم و دستام درد میکنن موهامو زدمالان رو تخت بیمارستانم منو ببخشید لطفا منو فحش ندید اخه 1 ماه عمر دارم اون موقع کم تر میشه
______
امیدوارم شوخی کرده باشی و فقط خواسته باشی عذابمون بدی
و اگه هم سرطان داشته باشی که انشاالله نداری امیدوارم خیلی زود خوب بشی
امیدوازم حالت هرچی زودتر خوب شه 😁
خیلی هم خوب بود 🧡
@جیسو☆
بچه ها من نمیتونم منو خواهرم رو بنویسم اخه سرطان گرفتم و فقط 1 ماه زندم و دستام درد میکنن موهامو زدمالان رو تخت بیمارستانم منو ببخشید لطفا منو فحش ندید اخه 1 ماه عمر دارم اون موقع کم تر میشه
______
بگو قصدت عذاب دادنمون هست بگوو...🥲😭
الان چطوری؟؟
امیدوارم بتونی سرطانو شکست بدی🌝✨
عالییییی
پارت بعدو کی میزاری سه روزه منتظرم؟
امروز مینویسم ولی کی ثبت بشه رو نمیدونم
هنوز ننوشتییییییییی
چرا الان تو بررسی هست