
اگه قسمت های قلب رو نخوندی حتما بخونید🍫
پنج شنبه عصر بود که آقا سجاد زنگ زنگ زد گوشی رو جواب دادم،نازنین پشت خط بود...
نازی..سلام خاله عسل خوبی دلم واست تنگ شده من..سلام علیکم خانم خانما حال تو خوبه؟بزار ی روز بگذره بعد بگو دلم تنگه ما که همین دیروز تو مهد همو دیدیم نازی..آخه میدونی حوصلم سر میره ،ای کاش میشد میرفتیم بیرون من..خب برید آاا بابات سر کاره آخر هفته ها رو ؟ نازی..نه ولی همش خوابه الآنم خوابه😴😴 من..اگه خوابه پس چطور به من زنگ زدی؟ نازی..خب داشتم با گوشیش بازی میکردم بعد خسته شدم رفتم تو لیست تماس ها دیدم شماره تو رو داره و زنگ زدم
من..شما کار اشتباهی کردید بدون اجازه با گوشی پدرت زنگ زدی، شاید اون شماره من نبود نازی.. آخه مگه چند تا خانم عسل مربی داریم🤔 من..به هر حال کار شما خیلی اشتباه بود و دیگه نباید دختر خوبی مثل تو تکرار کنه.وقتی پدرت بیدار شد بگو به من زنگ بزنه نازنین.باشه دیگه تکرار نمیشه بهشون میگم کار نداری خدافظ
من سریع رفتم پیش مامانم و گفتم..مامان فردا که داریم میریم کوه به نازنینم بگم بیاد ؟ مامان..با خوانواده ش دیگه من..آره دیگه تنها که مسئولیتش زیاده مامان..باشه مشکل نیست سه نفر بیشتر
دو ساعت بعد بوت که آقا سجاد زنگ زد..سلام،کاری داشتید زنگ زده بودید؟ من..چی سجاد..آخه نازنین گفت که زنگ زده بودید و گفته بودید که بهتون زنگ بزنم من..آهان از دست نازنین نه اون زنگ زده بود منم گفتم وقتی شما بیدار شدید بگه که زنگ بزنبد،راستی ساعت خواب 😂😂 سجاد..😂😂چی اون زنگ زده بود🤦🏻♀️ من..بله این به کنار من بهش تذکر دادم میخواستم بدونم فردا کاری دارید یا نه سجاد..کار که نه من..ما داریم آخر هفته رو میریم کوه 🗻 گفتم شما هم بیاد وقتی نازنین زنگ زد گفت که دوست داره بره بیرون و خونه نباشه سجاد..واقعا اگه بخواین بیام که مادرم توان کوهنوردی ندارن فقط منو و نازنین ممنون از دعوتتون بهتون خبر میدم من..باشه پس منتظر خبر هستم
دوستان بعد بود که آقا سجاد زنگ زد و گفت که میان باهم هماهنگ کردیم که ساعت ۸صبح دم در خونه ما باشند تا با هم بریم...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این بار خوب نبود😕
عالی بود😄
واقعا قشنگ بود 👌💞