داستان گم شدن در جنگل پارت ۲

از زبان خواهر مهتا: همه نگران بودند آیلین و سوگند هم خودشون رو مقصر میدونستند اما نمیدونستن چیکار کنن به پلیس ها خبر دادن و کل جنگل رو تا جایی که میتونستن گشتن ولی اثری از مهتا نبود یعنی کجاست؟ چه اتفاقی برای اون افتاده؟ هیچکس خبر نداشت که گردنبند مهتا روی یه سنگ پیدا شد

گردنبند و دستبند و گوشواره مهتا در جاهای مختلفی پیدا شد داخل دره،روی سنگ و پایین یه دره دیگه بیرون از جنگل ،ولی شایعه های زیادی راجب مهتا درست شده بود میگفتن خرس اونو خورده یا پایین دره افتاده و از خونه فرار کرده ولی واقعیت با پیدا شدن کيف مهتا آشکار شد

از زبان راوی: داخل نامه نوشته شده بود: من دیگر یه پیش شما بر نمیگردم چون به دنبال خانواده خود میروم و شما چیزی به من درمورد این موضوع نگفتید حالا به شمال کشور یعنی گیلان رفته ام تا بلکه آنهارا پیدا کنم و از شما برای همیشه فاصله میگیرم همان طور که شما

بین من و خانواده ام فاصله انداخته اید از شما خواهش میکنم دنبال من نیایید و من را تنها بگذارید تشکر میکنم مهتا" مادر مهتا ناراحت و غمگین بود که چرا چنین موضوع مهمی را به مهتاب نگفتی

لایک؟ ادامه تا پست بعدی